حسام منظور : پیچیدگی های شخصیت “راسکلنیکف” را دوست دارم / تئاتر امــروزمان را یک تئاتر فاسـد می دانم


 حسام منظور بازیگر نقش “راسکلنیکف” در نمایش «مکاشفات راسکلنیکف» است که در خانه نمایش آو اجرا می شود. به این بهانه مصاحبه ی خواندنی با وی ترتیب دادیم که می توانید در ذیل بخوانید:

حسام منظور

در رابطه با سابقه فعالیت خود در تئاتر توضیح دهید.

من تقریبا از سال ۸۲ کار در تئاتر را شروع کردم و تا الان ادامه داشته است. آخرین اجرای من نمایش «هملت» به کارگردانی آرش دادگر بود که نمایش برگزیده تئاتر فجر سال پیش شد . دو ، سه هفته ی گذشته ما این کار را در تئاتر پیکولو میلان (Piccolo Theatre) اجرا کردیم. تئاتر پیکولو یکی از معتبرترین تئاترهای اروپاست و برای اولین بار ، یک گروه ایرانی در آن سالن ، اجرای عمومی داشت. در آنجا هم با واکنش های خیلی خوبی روبه رو شدیم و منتقدین ایتالیایی نقدهای مختلفی راجع به کار نوشتند . در مجموع تجربه جالبی بود.

در رابطه با نقش “راسکلنیکف” توضیح دهید و چه شد که این نقش را پذیرفتید؟

این یکی از نقش هایی ست که من به آن نقش اساسی می گویم که می توان چنین نقش هایی را در رمان ها یافت . می دانید که رمان «جنایت و مکافات» جزو رمان های برتر قرن بوده و طبعا شخصیت “راسکلنیکف”  پیچیدگی های خاص خودش را دارد. البته این نمایشنامه اقتباس نعل به نعل آقای پیمان مجیدی از رمان «جنایت و مکافات» نیست بلکه یک بازخوانی از آن هست که نگاهی به شخصیت “راسکلنیکف” در آن رمان دارد. همچنین نگاهی به گروه های موسیقی راک دهه هفتاد ، مثل بلک سبث ( Black Sabbath  ) و خواننده افسانه ای آر.جی.دیو دارد که مجموعه ی این ها،  شخصیت “راسکلنیکف” در این نمایش را تشکیل می دهد.

وقتی متن را به من دادند ، من پیچیدگی های این شخصیت را خیلی دوست داشتم. از آنجایی که من دوست دارم تبدیل به شخصیتی که بازی می کنم شوم نه این که صرفا آن را بازی کنم ، نقش را پذیرفتم. این گونه نقش ها مخصوصا نقش “راسکلنیکف” که به دلیل پیچیدگی ها و درگیری های ذهنی که این آدم با خود و محیطش اطرافش دارد ، در روان منِ بازیگر تاثیر می گذارد. بنابراین کار کردن روی نمایشنامه را شروع کردیم.

چه مدت زمان روی نمایشامه تمرین داشتید؟

ما چند سال پیش تمرین را شروع کردیم ولی در آن برهه ، بنا به دلایلی کار متوقف شد.  ولی از حدود چهار ، پنج ماه گذشته، تمرین مجدد را از سر گرفتیم.  اعضای گروه به ما اضافه شدند و تمرین کردیم تا به اجرا رسیدیم.

یکی از نقاط ضعف این پرسوناژ در نمایش، پرداخت نشدن آن بود که در نتیجه باعث می شد مخاطب از همان ابتدا سوالات زیادی در ذهن داشته باشد و دیر با این پرسوناژ ارتباط برقرار کند. در رابطه با این مسئله توضیح دهید.

این به مشکل فرهنگی کشور ما بر می گردد ، وقتی تیراژ کتاب  ۳۰۰۰ جلد است و آن هم فروش نمی رود . از طرفی وقتی ما می گوییم رستم ، همه رستم را می شناسند . خوب لازم نیست وقتی شما نمایشی راجع به رستم یا اسفندیار کار میکنید ، پیش زمینه ای توضیح دهید. “راسکلنیکف” هم به همین صورت است. ما باید “راسکلنیکف” را بشناسیم. باید رمان «جنایت و مکافات » را بخوانیم. من قبلا فکر می کردم عده ی زیادی این رمان را خوانده اند ولی در اجرا متوجه شدم تعداد زیادی متاسفانه این رمان را نخوانده اند. “راسکلنیکف” جزو شخصیت های شناخته شده ی جهان است. نیازی نیست ما در نمایش برایش پیش زمینه بچینیم. اگر قرار بود آن را معرفی کنیم ، باید یک ساعت به نمایش اضافه می کردیم که این پرسوناژ را بشناسانیم. ما فرض را بر این گذاشتیم که تماشاگر “راسکلنیکف” را می شناسد و رمان «جنایت و مکافات» را خوانده و الان با یک متنی مواجه می شود که سعی می کند از آن رمان عبور کند و به یک دریافت جدید برسد. تلاش ما به این صورت بود.

بله در این زمینه حق با شماست خیلی از تماشاگران ما چون رمان را نخوانده اند ، دقایق ابتدایی نمایش نمی توانند با شخصیت اصلی ارتباط برقرار کنند ولی زمان که می گذرد کم کم می شناسد که چرا این شخصیت معترض هست.

 راسکلنیکف

یکی از ویژگی های این شخصیت و همچنین سایر نقش ها ، صداسازی است. در این باره برای ما توضیح دهید.

من اسم آن را صداسازی نمی گذارم . وقتی شما در اجرای یک نقش تبدیل به آن کاراکتر شده یا به آن نزدیک می شوید ، نا خودآگاه فیزیک و صدای شما تغییر می کند. شما دیگر نمی توانید با صدای خودتان روی صحنه حرف بزنید. حتی در آثار رئالیستی نیز ، من معتقدم نباید با صدای خودمان حرف بزنیم. چیزی که به غلط در این چند سال ، در تئاتر ما باب شده است. کارهایی را میبینیم که روی صحنه اصلا دیالوگ بازیگران شنیده نمی شود. حرف زدن ما روی صحنه با حرف زدنمان در زندگی عادی باید فرق داشته باشد. این در بازیگری یک اصل است. ولی آن چیزی که شما به آن می گویید صداسازی، من چنین برداشتی ندارم . وقتی که شما به لحاظ روحی و روانی به کاراکتر نزدیک می شوید نا خودآگاه صدایتان را تغییر می دهید . ما در این کار ، صدایی را طراحی نکردیم که بخواهیم به کاراکتری که بازی می کنیم (حداقل از جانب خودم حرف می زنم) تحمیل کنیم.

البته در مورد صحنه های حضور پیرزن ، چون بازیگر توانای ما آقای سیاردشتی ، یک مرد ست که این نقش را بازی می کند ، طبعا برای اینکه آن پیرزن ، باورپذیر باشد ، صدایی برای این شخصیت طراحی کرده است. ولی نقش من به این صورت نبود.

در این نمایش ، ارتباط پرسوناژ “راسکلنیکف” که نقش اصلی نمایش را بر عهده دارد، با شخصیت های رو به رویی اش بسیار با اهمیت دارد. تجربه رو در رویی با بازیگران این نمایش چگونه بود؟

خوشبختانه ما در این گروه بازیگران خیلی خوبی داریم . از آقای رامین سیار دشتی بگیرید که ایفای نقش ، جلوی بازیگر توانمندی مثل ایشان یک موهبت است و آدم در صحنه خیالش راحت است و از طرف بازیگر مقابلش ، آرامش و اطمینان  دارد . آقای محمدرضا علی اکبری هم جزو بازیگران توانمند هستند که من قبلا هم تجربه کار با ایشان را داشتم. خانم روژین رحیمی هم جزو بازیگران با استعداد ما هستند که با وجود اینکه تجربه کمی دارد ، بسیار بازیگر با استعدادی هستند و برای این کار خیلی تلاش کردند. طبعا وقتی قرار است نمایشی ، اجرا شود ، باید یک ارتباط دوستانه ای بین بازیگران شکل بگیرد. اگر دوستی و صمیمیت بین بازیگر ها و گروه باشد ، این به روی صحنه هم منتقل می شود ولی اگر آن ارتباط نباشد دوباره همین هم منتقل می شود. تماشاگر می فهمد که این دو بازیگر باهم مشکل دارند. من از کار کردن در کنار این گروه لذت بردم.

صحبت پایانی اگر دارید بفرمایید.

صحبت پایانی من خیلی مفصل تر از مصاحبه هست. تئاتر ما الان در وضعیت نابسامانی به سر می کند و همه ما این را به خوبی می دانیم. مهم ترین مسئله ای که ما داریم این است که هنوز در مورد وضعیت معیشتی هنرمندان تئاتر یک رسیدگی جدی صورت نگرفته است. آدم احساس می کند هنرمندان تئاتر را به حال خودشان رها کرده اند .

با انواع و اقسام شعار های دهن پر کن مثل تئاتر خصوصی و نبود بودجه و امثال این ها ، الان سالهاست هنرمندان تئاتر از لحاظ اقتصادی در مضیقه هستند. به هر حال این شغل ماست. شغل چیزی ست که تو بتوانی اقتصاد خودت و خانواده ات را با آن بچرخانی. ولی الان عملا این اتفاق نمی افتد. می گویند تئاتر خصوصی ، در صورتی که تئاتر خصوصی زیربنا می خواهد که ما نداریم. مهم تر از این ها  کمپانی ست که ما نداریم و چون کمپانی نداریم ، به دست اشخاصی می افتد که از پول هنگفتی که از فروش تئاترشان در سالن های مختلف به دست می آورند و به تبع آن چون تصمیم گیرنده یک فرد است ، فساد را با خود به همراه دارد.

من الان تئاترمان را یک تئاتر فاسد می دانم. تئاتری که محفل ها و اشخاص تصمیم گیرنده هستند. و نه کمپانی ها و نه شوراهای نظارت کیفی. ما آثاری را میبینیم که خیلی ضعیف هستند ولی در سالن های معتبر اجرا می روند . از سوی دیگر آثاری را داریم که خیلی با کیفیتی اند ولی در سالن های مهجور دارند اجرا می روند و اصلا دیده نمی شوند. این ها معضلات و مشکلات تئاتر ماست.

هیچ کس هم نیست که به اینها رسیدگی کند. سالهاست تمام دوستان هنرمند من در مصاحبه ها دارند اشاره می کنند و فریاد می زنند ولی انگار نه انگار که هیچ گوش شنوایی وجود دارد که به این حرف ها رسیدگی کند. الان بچه های تئاتر سالهاست از جیب خودشان برای فرهنگ هزینه می کنند. برای دستمزدهای تئاتر در حال حاضر فقط می توانم واژه خنده دار را استفاده کنم که حتی جوابگوی هزینه ی رفت و آمد بازیگران و هنرمندان تئاتر، در طول تمرین و اجرا نیست. مبلغ ها خیلی پایین است. خودتان می دانید و همه هم می دانند ولی کسی نیست که رسیدگی کند.

 در تمام دنیا حتی کشورهایی که دارای تئاتر خصوصی هستند ، مستقیما به تئاتر سوبسید می دهند. به تئاتر کمک می کند. این نیست که تئاتر را از سرشان باز کنند. الان دولت ما تئاتر را از سر خودش باز کرده است. و تئاتر ما دارد رو به اضمحلال می رود. تئاتر رو آورده به این که بازیگران سینما و تلویزیون را برای فروش بیاورد. تماشاگر فقط برای دیدن بازیگران درجه سه تلویزیونی وارد سالن تئاتر می شوند نه برای دیدن تئاتر و این به نظر من مرگ تئاتر است. و این بین کارگردان ها یک عادت شده است. و چاره ای هم وجود ندارد. چون کارگردان می خواهد کارش فروش برود تا جوابگوی گروهش باشد. بازیگری را از سینما یا تلویزیون می آورد که کارش فروش برود و تماشاگر هم می آید که  آنها را ببیند ، نه این که تئاتر ببیند. شما حساب کنید هملت نمایش برگزیده تئاتر فجر ۱۲۰ میلیون تومان می فروشد رقمی که آن قدر پایین و خنده دار است که هزینه دکور و لباس و غیره نیست. پس از نمایش های دیگر شما چه انتظاری دارید.

این است که من نمی خواهم از مسئولین خواهش کنم . نمی خواهم از آنها تقاضا کنم رسیدگی کنید. چون سالهاست همه ی ما این کارها را کرده ایم. ولی به آن ها می گویم ما می مانیم و کار می کنیم. این شما هستید که می روید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *