انسانم آرزوست…/ یادداشتی بر نمایش “زندگی انسان”


تئاترفستیوال: مطلب زیر از سری نوشته های شما بینندگان عزیز است و انتشار آن الزاما مبنی بر تایید تئاترفستیوال نمی باشد.همچنین خوانندگان می توانند هرگونه یادداشت و ضدیادداشتی را در رابطه با این مطلب به تئاتر فستیوال ارسال نمایند تا در بخش یادداشت های شما قرار داده شود.

انسان

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر              کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

سوسن ادیب _  “زندگی انسان” روایت زندگی انسان  را دنبال میکند. زندگی ماتریالیستی  و ساده انسانی با تمام پیحیدگی ها و سختی ها و شادی ها و غمها که روزمرگی و تاریخ انسان است که از بدو وجود انسان با او بوده. اما روایت داستان با سادگی پیش میرود و گاهی این سادگی چنان در دل بیننده نفوذ میکند که درد را منعکس می کند . زمانیکه می خواهد از فقر بگوید آنقدر دلچسب انتقال مفاهیم میکند که در بند بند استخوان فرو می رود . اختلاف انسان معتقد و غیر معتقد به روشنی حس می شود . اولین خانواده ای که در نمایش حاضر می شود خانواده ای فقیر اما با عشق . عشق ساده ی زناشوئی به همراه اعتقاد قوی یکی از طرفین و لغزش کما بیش دیگری ! ولی عشق بین هردو آنها این امکان را به آنها میدهد که  حتی به گرسنگی خود هم پیروز شوند و با حد اقل های زندگی خود سازش کنند و رویا پردازی کنند تا بتوانند به گرسنگی غلبه کنند که این خصوصیت بر گرفته از عقل و شعور انسان است که در هیچ حیوانی یافت نمی شود . هر چند آرزوهای آنها شیرین است ولی برایشان تحقق نمی یابد. آرزوها به سراغ نسل بعدی همان پدر و مادر میرود و تحقق می یابد که این بار نشانگر قدرت انسان است که او را از بقیه موجودات متمایز میکند. اگر چه آرزوی نسل قبل تحقق یافته ولی دلیلی نمی شود که انسان کامل و از خطراتی که در راه تکامل است به دور بماند. در اینجا انسان به اوج شکوه رسیده و از خطرات راه تکاملش به دور مانده. انسان به اوج شکوه مادی دست پیدا میکند و برای خود دستاوردی بزرگ خلق می کند و از اصل  خود غافل میشود. اصلی که معنویت درون است و اعتقاد به خداست و امری ذاتی است. هر چند بعضی ها آنرا به فراموشی می سپارند اما چون در سرشت انسان است که گهگاهی به سراغ او می آید، ولی انسان که خود را به فراموشی میزند انسانی است مست یا خفته که برای گذراندن مشکلات ترجیح می دهد که مست باشد تا آنکه به هدف خلقتش برسد و تمام دغدغه های زندگی اش مادی است بطوریکه از اصل خود خیلی دور می شود و فاکتور مرگ را لحاظ نمی کند. در این میان که اوج شکوه و قدرت مادی قرار گرفته اسیر هوا و هوس های نفسانی یا همان شیاطین حواشی انسان می شود و از آنها کمک می گیرد و اولین گام خطا را زمانی بر می دارد که جن بر زندگی انسان غلبه می کند و برای او سیگار روشن می کند بدون اینکه از این موضوع بویی ببرد . در تمام زندگی وی رخنه می کند او را به تمام امیال و آرزوهایش می رساند و وقتی در اوج قرار گرفت در همان مستی(خواب)  او را به زمین می زند و انسان که را در ماده غرق شده، از بین می برد. اینست زندگی محکوم انسان !

 

يک نظر ثبت شده است .

  1. صبحگل سهیلی گفت:

    باید نمایش خوبی باشه. مخصوصا که آقای دلخواه کارگردانه. دوست دارم کار رو ببینم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *