یادداشتی بر نمایش دستاری که بر پیکر اسب پیک در راه... به کارگردانی جواد صداقت

نمایش ، ضرب در صفر


%d9%86%d9%85%d8%a7%db%8c%d8%b4-%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c-%da%a9%d9%87-%d8%a8%d8%b1-%d9%be%db%8c%da%a9%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d8%a8-%d9%be%db%8c%da%a9-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%af

در علم ریاضیات هر عددی در صفر ضرب شود نتیجه همان صفر است .

در نمایش ” نمایش دستاری که بر پیکر اسب پیک در راه در عجب راهی، دی و … ” متاسفانه همین اتفاق افتاده است. همه شور و انگیزه و انرژی ستودنی گروه  و سوژه مهمی مثل جناب حر ریاحی – که انسانی است در کمالات بی نهایت – ، با اجرای ضعیف نمایش هدر رفته و نتیجه عکس آن چیزی شده است که انتظار می رود از دیدن یک چنین نمایشی با این سوژه .

اولا قصه ای در کار نیست . آن چه که هست واگویه های یک زن است که در وضعیتی مجهول گیر کرده است و این وضعیت مجهول آنقدر بدون پرداخت تا آخر ادامه می یابد که خسته کننده است.

در نمایش موجوداتی را می بینیم که  آنها ، به جز اکت های غالبا بی معنا هیچ چیز دیگری ندارند و اساسا در نمایش درونیات زن که مادر حر است ناکام هستند.

بلا تکلیفی و بی معنا بودن در اثر بیداد می کند ؛ حتی در اسم نمایش . صحنه و دکور ، المان هایی که معلوم نیست برای چه به کار گرفته شده اند و میزانسن هایی که به شدت حوصله را سر می برند و عدم استفاده از فضای صحنه و نور باعث شده است تا اثر از سطح کیفی خوبی برخوردار نباشد .

ریتم از همان ابتدای نمایش خراب می شود و آنقدر یک اتفاق تکرار می شود و تکرار می شود که دنبال کردن اثر را واقعا مشکل می کند.

در نمایش سعی شده تا با حرکات عجیب و غریب ، نور قرمز ، لباس و اکت های عجیب بازیگران مثل راه رفتن مادر ، فضایی مالیخولیایی یا شاید اکسپرسیونیستی ایجاد شود که در این مورد هم متاسفانه کارگردان موفق عمل نکرده است.

این را باید دانست که در نبود قصه امکان خلق نمایشی زیبا غیر ممکن است ؛ حتی اگر آن نمایش جلوه های بصری زیبایی داشته باشد . هر چند که نمایش ” نمایش دستاری که بر پیکر اسب پیک در راه در عجب راهی، دی و… ” در خلق تصویر نیز موفق عمل نکرده است .

محمد جواد حبیبی – دپارتمان نقد تئاترفستیوال

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *