در گفت و گو با تئاتر فستیوال :

محسن حسینی : تئاتر ما سلیقه ای و دیمی است/ جوان امروز دو خط هم از فروغ فرخزاد نخوانده است


محسن حسینی نویسنده ، کارگردان و بازیگر تئاتر پس از کارگردانی نمایش “دیوان غربی – شرقی” در شهریور ماه امسال نمایش “فروغِ ساراپینا” را که براساس متونی از فروغ فرخزاد، سارا کین، پینا بائوش، مارینا آبراموویچ، آنتونن آرتو، آلبر کامو، فریدا کالوا و خود را در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه برد . به بهانه اجرای این نمایش تئاتر فستیوال گفت و گویی با این کارگردان مطرح تئاتر داشته است که در ادامه می توانید آن را بخوانید .

%d9%85%d8%ad%d8%b3%d9%86-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86%db%8c-%d9%81%d8%b1%d9%88%d8%ba-%d8%b3%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d9%be%db%8c%d9%86%d8%a7

“فروغ سارا پینا” یک نمایش زنانه است ، برای شما به عنوان یک کارگردان مرد ، چه دغدغه ای باعث رسیدن به چنین موضوعی شد ؟

بعید به نظر می رسد که این نمایش صِرف زنانه باشد و من هرگز به این طبقه بندی زنانه و مردانه فکر نمی‌کنم .

بله ، به هر حال سوژه اصلی موضوع زنان و درباره پنج زن قدرتمند است که در تیتر نمایشنامه سه نام از این هنرمندان آمده است . فروغ فرخزاد ، سارا کین ، پینا بائوش ، مارینا آبراموویچ و مهین بانو که نماینده همه مادران در جهان است و نام مادرم بود که ۱۳ ماه پیش به آسمان ها پرواز کردند تبدیل به ستاره در کهکشان ها شدند و این بار در روی صحنه در تابلوی چهارم از برزخ بازمی‌گردند .

من همیشه ایده هایم را در نزد بانوان هنرمند ، نویسندگان و یا شعرای بانو و به ویژه از پریان نه گانه الهام در ادبیات اسطوره ای یونان باستان جستجو کرده ام و متصل روی این مفاهیم کار می‌کنم که در این پروژه در حال حاضر به عبارتی ” فروغِ سارا پینا ” ، جای دیگران چون  فریدا کالوا ، ماریا کالاس و یا پنته زیله آ خالی است و حتما در بخش سوم تریلوژی در سال آینده به روی صحنه خواهد آمد .

ببینید ، به هر حال در سرزمینی زندگی می کنم که زن به شدت مورد اذیت ، آزار ، تجاوزات روحی و روانی چه در خانواده چه در محیط های آموزشی و فرهنگی و به ویژه در مناسبات اجتماعی قرار می‌گیرد .

اصلاً هم تعارف نداریم و در این سالهای گذشته هم دیده ایم ، هیچ قانونی و مصوباتی هنوز که هنوز است نداریم که به اشخاص خاطی که به حریم شهروندان خانم مدام تجاوز می کنند و داعیه اسلامی بودن هم داریم ، چه باید کرد . زیرا از قوانینی نیم بند و واسمه ای برخورداریم . نگاهی به آمار خودکشی زنان در سه دهه اخیر بیاندازید ، فاجعه است برای سرزمینی که مدعی عدالت و برابری است و مدام دم از اخلاق و ارزش‌ها می‌زند و ظاهراً اراذل و اوباش قدرتر  و از نیروی قوی تری برخوردارند و حقیقتی تلخ ، سیاه و تاریکی است .

نمایشنامه بعدی بنده خشن‌تر ، سیاه تر و تکان دهنده تر درباره زنان خواهد شد ” پارتی پینا پنته زیله آ ” .

چه ویژگی مشترکی در این سه زن دیدید که اینها را انتخاب کردید ؟

رادیکالیست ، معترض بودن ، اسطوره ای شدن ، در زمان خلق آثارشان و به ویژه موضوع و تماتیک و مضمون هر چهار بانوان هنرمند اهل قلم هنر و رقص و رقصندگی و هنر پرفورمنس همانا هنر بدنی ( the body act ) مبحث اصلی زیبایی شناختی در سرآغاز پر هیمنه ی هنر پرفورمنس پس از جنبش ۱۹۶۸ _ یعنی قریب به نیم قرن گذشته اروپا و ایالات متحده آمریکا است .

سوژه بدن و تابو زدایی و  رهایی از قید و بندهای متحجر و عقب ماندگی نسبت به موضوعی چون بدن و بی محابا برخورد نمودن با این مبحث شگفت انگیز ، بدیهی است که با جنبش آوانگارد نوین پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه در اوایل دهه شصت آغاز شد و فروغ فرخزاد شاعر بزرگ و بسیار برجسته ما در آن سال ها مدام به کشورهای آلمان ، انگلستان و به ویژه ایتالیا سفر می نمود و برای اولین بار در تاریخ نظم و نثر ادبیات و زبان فارسی دست به اعتراض ، طغیان و عصیان می زند و به اعتقاد بنده مجموعه سه گانه ی اولیه اش و به عبارتی اسیر ، دیوار و عصیان ، همانا شروع و سرآغاز یک نوع رادیکالیست این بانوی شاعر در میان جمع آقایان آن دوران حساس و یا دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ است که برای اولین بار خانمی از تبار شاعران پیشین خودش چون رابعه بلخی ، مهستی گنجه ای ، شاهزاده ملک خاتون ( شاخ نبات ) ، طاهره قره العین و ماجرای حیرت انگیز و جنجال برانگیز دَشتِ بَدَشت وی ، پروین اعتصامی و حتی شاعر هم دوران و پسین اش یعنی بانو سیمین بهبهانی است که اصلاً در ایران کار نشده است و همیشه برای آقایان یک تابو است و خانم های هنرمند هم که به گونه ای خیلی با احتیاط و محافظه کارانه عمل می کنند و اصلاً مسئله شان نیست . زنان قدرتمند همیشه داشته ایم که در حرمسرا ها و پشت درهای بسته و در چادر های استتار و پوشش ها ، ما مردها آنها را مخفی کرده ایم و اگر هم به طرف دوران‌های تاریخی مان می رویم ، در جستجوی مردان و بازی مردان را به نمایش در می آوریم . همیشه هم خواستیم بگوییم زن فقط یعنی نمونه ی خوب مادر بودن است و اصلاً این جور نیست .

با نگاهی به عصر و دوران قاجاریه ، به ویژه به ۵۰ سال سلطنت ناصرالدین شاه قاجار که اتفاقاً از دوران های شکوفایی فرهنگ هنر و ادبیات و شروع ترجمه در ایران بوده است فقط با سوژه آقایان این دوران سر و کار داشته ایم ، در عین حال که در همان دوران با یکی از بانفوذترین ، تاثیرگذار ترین و پر رازورمز ترین چهره های تاریخی کشورمان سر و کار داریم که همیشه فقط او را یک شهوت ران ، مادر بد ، توطئه گر ، کودتاچی و یا بدکاره جلوه داده اند و اصولا ما مردمانی هستیم از آنجایی که با کتاب و کتابخانه و کتابخوانی سرو کار نداریم هرچه به ما بگویند ، باور می کنیم و این شخصیت تاریخی همان ” مهد علیا ” است که هم پدرش هم همسرش و هم پسرش از شاهان هفتگانه حکومت قاجاریه بوده و حتما خوراکی است برای فیلمنامه نویسی برای هالیوود و نه ما که مدام می خواهیم بگوییم او یک زن بد بوده است .

اساسا تاثیر فروغ فرخزاد را در جامعه به چه شکل می بینید ؟ آیا بعد از گذشت نیم قرن توانسته است تاثیر خود را بر جامعه هنری بگذارد ؟

تاثیرگذاری شخصیتی بالا و ارزشمندی چون فروغ فرخزاد را در جامعه در حال حاضر اسفناک و به شدت به قهقرا رفتن این جامعه پرتنش ، پر از دروغ و ریا و فاسد و دلال گونه و مزور را چگونه می‌توان ارزیابی کرد ، هنگامی که به یک شاعره ی بانو و سترگ در هر دو دوره چه در زمان شاه پهلوی دوم چه دوران فعلی که فروغ فرخزاد را هرگز دوست نداشته اند و مدام هم سعی کردند ، بگویند او بد است و ضاله و …

در بهمن ماه سال گذشته ۵۰ سال از مرگ فروغ فرخزاد سپری شد ، آیا شما دو خطی ، جایی ، چیزی درباره وی خواندید ، هرگز ؟! آیا در مکانی ها در دانشکده های ادبیات این کشور سمینار خاصی ، کنگره ای برای بازخوانی مجدد آثارش برگزار شد ، هرگز ؟! زیرا جامعه و حکومت های ما در طول تاریخ فرهنگی نبودند ، اتفاقاً ضد فرهنگ بودند … فروغ فرخزاد  همیشه سم و آفت تلقی شده و دریغ از یک بزرگداشت حتی ساختگی و باری به هر جهت و غیر…

نسل جوان و جوان تر را چگونه می بایستی آموزش داد و به خواندن آثاری چون از فروغ فرخزاد ، سهراب سپهری ، اخوان ثالث ، احمد شاملو و خاصه نیما یوشیج آشنا نمود و بدیهی است که از دوران دبیرستان می بایستی در کنار نظم و نثر نوین ، به نظم و نثر کلاسیک هم پرداخت و اساساً بازمی‌گردد به آموزش و پرورش غلط که دریغ از اشاعه این نوع از اشعار در کتب درسی …

پس بنابراین نمی‌توان از تأثیر فروغ فرخزاد در جامعه حرفی به میان آورد ، وقتی دانشجوی ترم هشتم رشته ادبیات فارسی و یا تئاتر در حیطه درام نویسی و کارگردانی دو خط از فروغ فرخزاد نخوانده است ، این یعنی فاجعه مرگباری است که به مانند بختک غول آسایی روی جامعه ما ، فرهنگ و آکادمی ما و هنرهای نمایشی ما که نه تنها از سایه افکن ها گذشته که با قیر سیاه پوشانده شده است .

اوضاع تئاتر را در دهه ی اخیر در ایران چطور ارزیابی می کنید ؟

اوضاع تئاتر کشور در دهه اخیر یکی از اسفبارترین ادوار خود را سپری کرده و در حال هم به همین منوال چهار دهه اخیر است . تئاتر ما اصولا از سامانبندی خاصی برخوردار نیست و فقط سلیقه ای و دیمی است ، مانند کشاورزی در ایران : دیمی .

و یکی از پدیده های مخوفی که گریبان تئاتر ما را گرفت و به غلط خصوصی سازی و یا بخش خصوصی می گویند ، همین است که دولت خودش را کم‌کم کنار کشید و هنرمندان را با سالن های قد و نیم قد و غیر حرفه ای و غیر ایمنی و بدون استاندارد به جان هم انداخت و تنها یک سوال مهم می بایستی ایجاد نمود : نقش مرکز هنرهای نمایشی در این میان چیست ؟ متولی چه چیزی است  ؟ و چه به سر بودجه تخصصی برای تئاتر آمده است ؟

وزیر ارشاد جدید ادعا می کند و چون سیاسیون ما شیفته آمار و ارقام و رتبه‌بندی کاذب هستند که شبانه ۱۱۸ آثار نمایشی در تهران به روی صحنه می رود و ظاهرا خشنودند از این ۱۱۸ تئاتر های شبانه ، تعارف که نداریم ، صدتای آن‌ها اضافی ، بد و غلط است که اصلا به درد صحنه‌های ما نمی‌خورد و در حد تئاترهای مدرسه ای زمان شاه است . شما تلاش کنید ده تا پانزده سالن‌ نمایشی درست و حسابی با استانداردهای ویژه و حرفه ای در ۱۵ نقطه های حساس و مرکزی در تهران مستقر نمایید و بودجه مکفی در اختیار گروه های معتبر بگذارید و کار و آثاری با کیفیت بالا ارائه دهید . لطفاً سری به تئاترهای با ۴۰ تا صندلی در بیغوله ها بزنید و ببینید آیا می توانید نیم ساعت دوام بیاورید ؟! شعار و سراب ۱۱۸ اجرای شبانه را به رخ نکشید .

بنده ۴ ماه است که از تمرینات و اجراهایم میگذرد ، هنوز از هزینه ای که به پروژه ” فروغ سارا پینا ” تعلق گرفته و قرارداد داریم هنوز که هنوز است ، ریالی دریافت نکرده ایم !

آیا فکر نمی‌کنید که دیگر دوران شعار و آمار بازی و هیجانات به سر آمده ؟ لطفاً پرداخت کنید ، به تئاتر ایران برسید . تئاتر این سرزمین را سامان مند کنید . نظم بدهید .

چرا نمایش ” فروغ سارا پینا ” دوره ی اجرای کوتاهی داشت بر خلاف آن که در ابتدا قرار بود یک ماه اجرا بروید ؟

سالن نمایش را ظاهرا از ما می‌گیرند و خیلی راحت به دیگری می‌دهند و من فقط می‌توانم بگویم ، متاسفم و دچار تهوع می‌شوم از هرگونه خصوصی‌سازی الکی و کتره ای است . اگر تئاتر آلمان قدرتمند است و تنومند ، بدانید از تئاتری سخن می آید که در کل آلمان با ۱۵۸ تئاترشهر دولتی با سه بخش تئاتر ، اُپرا و باله سروکار داریم و برنامه های فرهنگی و هنری در آلمان از ۵ سال گذشته هر ۱۶ ماه یکبار بسته می شود و به عبارتی در طول شانزده ماه تماشاگران باله ، اُپرا و تئاتر می‌دانند برای مثال دو ماه بعد ” هلندی سرگردان ” را در اپرای شهر هامبورگ ببینند . البته اصلا مایل نیستم مقایسه کنم ، زیرا به شدت غم انگیز و سراپا تراژدی است .

وقتی سرزمینی چون آلمان از اقتصادی قدرتمند سرشار است بدیهی است که از فرهنگ و هنر و سیاست قدرتمندی هم پر بار است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *