دکتر مسعود دلخواه : ” بیگانه تجربه ای ریسک آمیز و خطرناک بود . ” / ” کامو همواره در جستجوی خلق معنایی برای زندگی است . “


می گوید که برخی به او گفته اند این کار یک خودکشی هنری است . با این حال او دست به کار شده است و تمام تلاش و دانش خود را به کار گرفته است تا اثری خلق کند ، دیدنی و قابل توجه .

و نهایتا “بیگانه” به کارگردانی دکتر مسعود دلخواه این روزها در سالن چهارسو مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است . اقتباسی از رمان “بیگانه” ی آلبرکامو ، با دراماتورژی و کارگردانی دکتر دلخواه و بازی رحیم نوروزی ، حسین سحرخیز ، سیاوش چراغی پور ، علی زرینی و …

به همین بهانه تئاتر فستیوال مصاحبه ای داشته است با دکتر مسعود دلخواه که پیش از این “سوء تفاهم” و “عادل ها” اثر کامو را در آمریکا به روی صحنه برده است و امروز “بیگانه” اش با استقبال قابل توجه ای روبرو شده است .

تئاتر فستیوال

شما چند ساله بودید که برای اولین بار رمان “بیگانه” را خواندید؟

فکر می کنم ۱۹  ساله بودم ، سال دوم دانشگاه اولین بار رمان “بیگانه” را خواندم .

تصویری که آن زمان از رمان “بیگانه” در ذهن تان مجسم کردید ، با تئاتر “بیگانه” ای که الان به کارگردانی شما روی صحنه است ، چقدر نزدیک است ؟

شاید فضای کلی آن خیلی نزدیک باشد چون همان تأثیر اولیه ای که روی من گذاشت ، فضای خاصی راجع به داستان در ذهنم ایجاد شد ؛ که فکر می کنم تاحدی ناخودآگاه آن فضا به خصوص در اینجا وارد شده است . ولی مسلماً چون ما تغییر می کنیم ، متحول می شویم و برداشت هایمان عوض می شود قطعا الان با دید یک فرد میانسال به آن نگاه می کنم .

و ایده ی تبدیل کردن این رمان به نمایشنامه چه زمانی شکل گرفت ؟

این موضوع از سال گذشته شروع شد . من معولا مانند هر کارگردان دیگری سه ، چهار نمایش یا طرح برای آینده در ذهنم دارم . من ۲ نمایشنامه از کامو را در آمریکا به روی صحنه برده ام . در واقع اولین نمایشنامه ای که در آمریکا کارگردانی کردم ، “سوءتفاهم” بود و یکی از آخرین نمایشنامه هایی هم که در آنجا اجرا کرده ام “عادل ها” بود که هر دو از آثار کامو است.

بنابراین قبلا از آثار کامو کار کرده بودم و این اولین بار نبود که به سراغ او می رفتم . همواره هم می دانستم که “بیگانه” یکی از سخت ترین رمان ها برای تبدیل به تئاتر است . برای فیلم خیلی فرق می کند ، چرا که امکانات بیشتری به آدم می دهد مخصوصا که بسیاری از فضاهای “بیگانه” در ساحل و بیرون از فضای اتاق می گذرد .

سال گذشته که روی “ریچارد سوم” کار می کردم ، بازیگرهایی که برای شکسپیر می خواستم ، پیدا نکردم ؛ جز آقای رحیم نوروزی که قرار بود نقش ریچارد را بازی کند ،  بازیگرهای حرفه ای دیگری که می خواستم اکثرا درگیر کار بودند و ناچار شدم متن را عوض کنم ؛ ولی از قبل به “بیگانه” خیلی فکر کرده بودم . وقتی متن را تست کردم ، با استقبال روبرو شدم ؛ ولی با استقبالی تردیدآمیز، یعنی اینکه می گفتند : چه فکر خوبی ! چه ایده ی عالی ای ! ولی آخر چطور ؟! مگر می شود ؟! خطرناک است ! حتی بعضی ها آن را نوعی خودکشی هنری می دانستند . من این ریسک را کردم و خوشبختانه تا اینجا که رسیدیم ، تماشاگرها خیلی راضی بوده اند  .

تئاتر فستیوال

روند تبدیل یک رمان به یک اثر صحنه ای ، یک روند قابل کلاسه بندی است یا به تجربه ها و آموزه های شخصی بستگی دارد ؟

این برمی گردد به آشنایی شخص با انواع شیوه های نمایشی و انواع ساختارهای دراماتیک . هر چقدر که به طور مثال با درام مدرن ، شیوه ی پست مدرن ، از رئالیزم گرفته تا اکسپرسیونیزم ، از سبک های انتزاعی تا سورئالیزم ، شیوه ی برشت یا گروتوفسکی ، نمایشنامه نویسی مدرن و ساختارهای غیرخطی ، غیرسنتی و غیرکلاسیک بیشتر آشنایی داشته باشید ، گنجینه و ابزاری در اختیار دارید که همه ی این ها کمک می کند تا تشخیص دهید کدام یک از این ابزارها برای این رمان کارایی دارد ؛ تا آن را به نمایشنامه تبدیل کنید . یک فرمول خاص وجود ندارد اما به هرحال مجموعه ای است از فرمول ها و تجربه هایی که فرد دارد و خلاقیتی که می تواند به خرج دهد ؛ اما در عین حال باید به محتوا وفادار بمانید و این چیزی است که سعی کردم در این اثر اتفاق بیافتد : یعنی سعی کردم کاملا به محتوای رمان “بیگانه” وفادار بمانم اما ساختار را کاملا شکستم و یک ساختار شکنی کامل در ساختمان داستان و شیوه ی روایت انجام دادم . در نتیجه روایت به صورت خطی گفته نمی شود بلکه فلش بک های (Flash Back) زیادی اتفاق می افتد ، حتی بعضی مواقع فلش فوروارد (Flash Forward) داریم یعنی آینده ، حال و گذشته در هم تنیده می شوند و یک درزمانی به وجود می آید که در تئاتر مدرن خیلی جای بحث و نقد و بررسی دارد .

به نظر خودتان اگر کسی رمان “بیگانه” را نخوانده باشد و به تماشای تئاتر شما بیاید ، می تواند اصل ماجرا را درک کند ؟ یا اینکه لذت آن نصف می شود ؟

خوشبختانه اجرای ما به شکلی درآمده که تماشاگرانی که حتی رمان را نخوانده اند ، اقرار کردند که داستان را کامل فهمیده اند و هیچ مشکلی نداشته اند . ما اینجا پازلی ساختیم و تکه های پازل را در اختیار تماشاگر قرار می دهیم ، بعضی تکه ها را زودتر ، بعضی ها را با تعلیق و دیرتر ؛ ولی در نهایت این پازل کامل می شود .

من این را از زبان خودشان شنیدم ، تماشاگرانی که گفتند ما رمان را نخوانده بودیم و الان کنجکاو شدیم برویم رمان را بخوانیم . اما داستان را کاملا متوجه شده بودند ، علت هم این است که داستان ظاهری “بیگانه” خیلی ساده است . اینکه چرا این محاکمه صورت می گیرد و نتیجه آن چیست و چه اتفاقاتی افتاده ، خیلی ساده است ولی مفاهیمی که پشت این سادگی وجود دارد ، خیلی پیچیده است . مفاهیم فلسفی ، نوع نگاهی که مورسو به جهان دارد و تفاوت رفتارهایش با رفتارهای اجتماعی ای که می بینیم ، در عین حال ویژگی های خاصی که دارد ، دروغ نمی گوید ، انسان بدی نیست ، همه ی این ها تماشاگر را تحت تاثیر قرار می دهد.

خوشبختانه ما تقریبا مطمئنیم که  این دراماتورژی به جایی رسیده که آن هایی هم که رمان را نخوانده اند ، هیچ کاستی ای در درک و فهم این اثر ندارند اما واقعیت این است که کسانی که رمان را خوانده اند شاید نشانه هایی را که گذاشته ایم ، هم نشانه های هنری و هم نشانه هایی که از دل رمان درآمده است را بهتر متوجه می شوند . برای مثال بعضی ها متوجه می شوند شخصیتی که در دادگاه نشسته و ساکت است و حرف نمی زند ، کامو است ، در حالی که بعضی ها اگر به بروشور نگاه نکنند ، ممکن است متوجه نشوند که خود کامو است که آنجا نشسته . و اینها مواردی است که اگر آن ها را نفهمند ، ضرری به کار وارد نمی شود ولی اگر بفهمند عمق بیشتری به درک آن ها می دهد .

تئاتر فستیوال

و البته می توانند بروند رمان را بخوانند و دوباره بیایند کار را ببینند و لذت چندین برابری ببرند .

ما تماشاگرهایی داشتیم که سه بار آمدند کار را دیدند . همین چند شب پیش تماشاگری را دیدم و به او گفتم مثل اینکه شما قبلا آمده بودید و او گفت این بار سوم است . او که رشته اش ادبیات انگلیسی بود ، گفت “من رمان را به انگلیسی خوانده ام و در کلاس تحلیلش کردیم و این بار سوم است که به تماشای این تئاتر می آیم ، چون هر دفعه چیزهای جدیدی کشف کرده ام : مثلا پنجره ای که گیوتین هم هست ، دومین بار که نمایش را دیدم متوجه شدم چه کاربردی دارد و همه از دل گیوتین رد می شوند و…” . او به گفته ی خودش هر بار یک سری چیزهای جدید کشف کرده بود .

به هر حال به روی صحنه رفتن “بیگانه” اتفاقی است که هر کسی دوست دارد تجربه ی دیدن آن را از دست ندهد .

با اینکه تجربه ای ریسک آمیز و خطرناک بود ولی این خطر را به جان خریدیم و به نظر می رسد آن چهار ، پنج ماهی که صرف تمرین کردیم ، نتیجه داده است . در عین حال دراماتورژی متن ، درواقع شش بار بازنویسی شده و برای چاپ احتمالا بار هفتم هم روتوش خواهد شد . این شب ها تماشاگران تا جایی که سالن جا دارد روی زمین می نشینند .

شما گفتید که به روایت و محتوای رمان وفادار و پایبند بودید . حال سوال اینجا است که به آن اندیشه ی فلسفی که لا به لای این محتوا در داستان گنجانده شده ، چقدر پایبند بوده اید و اینکه اساسا کامو را اگزیستانسیالیست می دانید یا نه ؟

آلبر کامو خودش می گوید که من یک اگزیستانسیالیست نیستم . این خیلی مسئله مهمی است . ژان پل سارتر اگزیستانسیالیست ، فیلسوف و پرچمدار این مکتب فکری است و کامو بارها اقرار کرده که من و سارتر مثل هم فکر نمی کنیم . حتی زمانی که هر دویشان زنده بودند بیانیه ای در این مورد دادند . کامو عصبانی می شد وقتی او را اگزیستانسیالیست یا نیهیلیسم می نامیدند چون خودش را این گونه نمی بیند ، بلکه در تمام آثارش در جستجوی خلق معنایی برای زندگی است و معتقد است که حتی اگر ما معنای این هستی و این کائنات را درک نکنیم ، باید معنایی بسازیم و به خاطر آن معنا ، نسبت به اعمال خودمان متعهد باشیم و مسئولیت اعمال مان را بپذیریم .

و تعهد شما به این اندیشه ( اندیشه کامو در ” بیگانه ” ) چه میزان بوده است ؟

مسلما بعضی از مسائلی که کامو مطرح می کند مسائل عام و جهانی است . هر انسانی در این هستی با مسئله خدا ، مسئله اعتقاد او به خدا و چیزهایی از این دست ، مدام در زندگی اش رو به رو می شود . همه ی ما هم لحظاتی در زندگی ، ممکن است که احساس پوچی کنیم . خیلی از لحظات هم ممکن است به خاطر نداشتن یک پشتوانه معنوی احساس خلاء کنیم . نکته ای که برای من جالب است که امیدوارم در نقد منتقدین به آن اشاره شود ، این است که مورسو با اینکه به نظر ضد مسیح می آید ، اما به قول کامو ، تنها مسیحی موجود در روایت ” بیگانه ” ، مورسو است . این مطلب خیلی مهمی است . با اینکه ظاهرا به مسیحیت یا دین اعتقادی ندارد ، اما تنها کسی که می توان گفت اعمالش ، یک مسیحی خوب را تداعی می کند مورسو است. چون هیچ وقت دروغ نمی گوید که این خیلی مسئله مهمی است و در رفتار و افکارش صداقت شفافی دارد . هیچ چیزی را بیشتر از آن چیزی که هست نشان نمی دهد ، احساساتش را دقیقا همان طوری که هست بیان می کند .

و من به همین دلیل سعی کردم ، مورسویی که در صحنه می بینید ، حداقل در عمل مورسو مثبتی باشد ، ضمن اینکه ممکن است در حرف چنین نباشد یا از دید دیگران اینطور به نظر نرسد . همه ی ما لحظاتی مورسو می شویم .

وقتی ما یک اثری از یک نویسنده را کار می کنیم ، مطمئنا جذابیت هایی در آن اثر هست که ما را به سمت خودش می کشاند ، ولی در عین حال معنای آن این نیست که ما با تمام ایدئولوژی و جهان بینی آن فرد موافقیم . برای نمونه شما ممکن است که ” زندگی گالیله ” یا ” ننه دلاور ” را از برشت روی صحنه ببرید و خُب برشت یک مارکسیست بوده ، ولی دلیل نمی شود که شما حتما باید مثلا مارکسیست باشید ، یا اعتقادات ایدئولوژیک داشته باشید تا بتوانید “ننه دلاور” را روی صحنه ببرید . اما نمی توان منکر یک سری مسائلی که برشت با آن درگیر است مثلا مسائل انسانی و جهانی ، شد . در واقع همه ی ما انسان ها ، می توانیم با بسیاری از فلاسفه و متفکرین وجه اشتراک پیدا کنیم .

کامو خودش یک نویسنده ی بسیار صادق بود . یکی از صادق ترین و مورد احترام ترین نویسنده های جهان است . کامو خیلی محبوب است . حتی طرفداران سرسختی هم دارد . درنتیجه چنین فردی قابل احترام است و وقتی آثارش را اجرا می کنیم ، سعی می کنیم تا آنجایی که ممکن است ، به محتوای آثارش هم وفادار بمانیم . ولی مطمئنا ایده ی خود کارگردان هم هست . این مورسویی که شما روی صحنه می بینید ، مورسویی است که مورسوی دلخواه هم است . یعنی مورسوی کامو که از فیلتر دلخواه گذشته است . در نتیجه خود به خود ، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه ، مقداری از ایده های من نیز در کار تزریق شده و اگر کس دیگری بخواهد “بیگانه” را کار کند ، متفاوت از این اجرا خواهد بود .

تئاتر فستیوال

در مورد انتخاب بازیگر ها ، آیا بازیگران فعلی به لحاظ تصویری که در ذهن شما بود ، اولین انتخاب ها بودند ؟

واقعیت این است که ما “ریچارد سوم” را کار می کردیم و تعدادی از بازیگرها برای آن نمایشنامه انتخاب شده بودند . در وهله اول خود رحیم نوروزی که قرار بود نقش ریچارد را بازی کند ، برای او دنبال نمایشنامه ای بودم که بتواند نقش اصلی اش را بازی کند . پس تثبیت شده بود که او نقش اصلی “بیگانه” را خواهد داشت . در رابطه با برخی از جوان ترها ، چون در “ریچارد سوم” بودند ، به خاطر تعهدی که به آن ها داشتم ، آن ها را وارد این پروژه کردم یعنی بخشی اتفاقی بود ، بخشی هم شرایط بود . اما بازیگرهای حرفه ای مان تک تک اتخاب شدند . آقای سحرخیز ، آقای چراغی پور ، آقای علی زرینی ، در واقع برای نقش هایشان انتخاب شدند اما بیش از نیمی از بازیگرها به خاطر اینکه در گروه بودند ، آن ها را وارد کار کردم و چند نفر هم اضافه شدند ولی خوشبختانه نقش ها طوری بود که هر کدامشان بتوانند از پس یک یا دو نقش این رمان بربیایند ؛ یعنی این گونه نبود که برای تک تک این نقش ها بازیگر انتخاب کنم .

من گروهی دارم که تعدادی افراد عضو آن هستند و نقش های مختلف را در حد توانایی شان می توانند بازی کنند . این اتفاق ترکیبی شد از حرفه ای ها و جوان ها که بعضی از این جوان ها ، کارهای حرفه ای انجام داده اند ولی خیلی شناخته شده نیستند .

چه مدت زمانی برای این تئاتر تمرین کردید ؟

همانطور که گفتم ما شش بار این متن را بازنویسی کردیم . بین حدود ۴ تا ۵ ماه تمرین کردیم ، می توان گفت یک پروسه ، چهار ماهه بود که هر بار با متن و دراماتورژی جدیدتر وارد می شدیم تا نهایتا به این دراماتورژی رسیدیم .

به شما و گروه تان خسته نباشید می گویم و خوشحالم که تئاتر توسط بزرگانی مثل شما رونق پیدا می کند و مردم می آیند و نمایش ها را می بینند . این خسته نباشید را از طرف تئاتر فستیوال لطفا به همه ی گروه تان برسانید .

من همچنین از تئاتر فستیوال تشکر می کنم که به آثار هنری و فرهنگی توجه دارند و به کیفیت اهمیت می دهند . مطمئنا اگر این نمایش ، نمایشی بود که طنز بود و به اصطلاح مدام تماشاگر را می خنداند ، تعجب نمی کردیم بیایند روی زمین هم بنشینند و بخندند و بعد دو ساعت بروند ولی در چنین شرایطی وقتی تماشاگرها می آیند روی صندلی هایی که راحت نیست و روی پله هایی که بسیار ناراحت است دو ساعت می نشینند و در سکوت مطلق به این اثر نگاه می کنند ، اثری که با فکر آن ها کار  دارد ، جای خوشحالی دارد و نشان می دهد که ما هنوز مخاطبان باشعور و با فرهنگ داریم و امیدواریم تعدادشان روز به روز بیشتر شود . با حمایت همه ی ما و از جمله خود تئاتر فستیوال که در این رابطه بی تاثیر هم نیست .

جناب دکتر دلخواه اگر حرف پایانی ای دارید ، ما در خدمتتان هستیم .

ما نیمی از اجراهایمان تمام شده است و وارد نیمه ی دوم شدیم و آن هایی که می خواهند نمایش را ببینند ، بهتر است تلاش کنند ، هرچند برای دو شب آینده تمام بلیت ها فروخته شده و سالن پر است که این خبر خوبی است ولی برای هفته ی آینده هر چه زودتر اقدام کنند ، بهتر است .

۱۷ نظر ثبت شده است .

  1. میم الف گفت:

    دکتر دلخواه با درک درستی که از تیاتر دارن با کمک بازیگران بی نظیری چون رحیم نوروزی ، دکور و موسیقی خیلی خوب و میزانسن های فکر شده و درست به بهترین شکل حس و حال بیگانه کامو رو و تمام صحنه ها رو به بیننده القا می کنند

  2. خداویسی از قزوین گفت:

    سلام من امروز چندین بار خواستم بلیت این نمایش را بخرم ولی متاسفانه پیام خطا میداد لطفا راهنمایی کنید

  3. ر مولوی گفت:

    ریچارد سوم اجرا نشد ؟

  4. نکیسا گفت:

    سلام استاد
    خوشحالم که کار تازه ای از شما رو دیدم و به جرات میتونم به همه کسانی که نمایش بیگانه رو ندیدن بگم که کارای شما رو با اطمینان میشه رفت و دید و قطعا لذت برد

  5. صدیقه گفت:

    یه خداقوت جانانه به دکتر دلخواه عزیز و گروه خوبشون و علی الخصوص رحیم نوروزی

  6. sudi گفت:

    سلام من نظرات رو که خوندم. تعجب کردم که بعضی از دوستان با ذهنیتی که روی متن و نویسنده ی اصلی دارن به سراغ تماشای این اجرا میرن درصورتیکه کار اشتباهییه ما نمایشی که می بینیم مهمه نه اون چیزی که خوندیم نباید انتظار داشته باشیم عینه متن توی کار ببینیم این اشتباهه به نظر من

  7. فرزاد بشیری کرج گفت:

    همیشه روزهایی هست که انسان در آن کسانی را که دوست می داشته بیگانه می یابد …

    آلبر کامو – بیگانه

  8. تئاتری گفت:

    شب ماندگاری بود برای من سپاسگزارم از گروه نمایش که کارشون فوق العاده بود،همینطور خداقوت به دکتر دلخواه و عوامل پشت صحنه نمایش .

  9. sara1978 گفت:

    چطوری میشه یه آدم نسبت به همه چی بی تفاوت باشه ؟

  10. قائمی گفت:

    به قول حمیدرضا نعیمی عزیز بیگانه یکی از گنجینه‌های تئاتر ما است که در ذهن تماشاگر باقی می‌ماند.

  11. صدرالدین فلاحیان گفت:

    نقطه قوت نمایش بیگانه دراماتورژی آن بود
    عالی
    لذت بردم

  12. farhad گفت:

    kheili mosahebeye khoobi bood
    makhsoosan ghesmati ke nazarie alber kamo ro aghae delkhah tozih dadan

  13. alireza .M گفت:

    دکتر جان خسته نباشید بعد از دیدن بیگانه من به همراهم گفتم خیلی خوشحالم چون بعد از مدت هاست که یک تئاتر دیدم !
    درسته که میگید سخت ترین رمان کامو برای تبدیل به تئاتر بوده ولی خوشحال هستم که با انتخاب درست رحیم نوروزی تصور من از مورسو تغییر نکرد .

  14. سلما گفت:

    واقعا نمایش دیدنی و قابل توجه ای بود موافقم

  15. شیرین شاهی گفت:

    سلام من رمان بیگانه رو بارها خوانده ام و در جمعهای مختلف در تحلیل آن صحبت کرده ام و بسیار از دیدن این نمایش و خلق شخصیت های داستان لذت بردم .

  16. نوراللهی گفت:

    بیگانه از بهترین تئاترهایی بود که تا به حال دیدم
    خسته نباشید میگم به دکتر دلخواه عزیز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *