یک روایت بی سر و ته از صد سال تنهایی


نقدی بر نمایش ” صد سال تنهایی به روایت  آئورلیانو ” به کارگردانی شهرزاد گیلک پور

تئاتر فستیوال

” صد سال تنهایی به روایت  آئورلیانو ” از رمان “صد سال تنهایی” مارکز وام گرفته شده است . رمانی که تقریبا می توان گفت به راحتی قابلیت تبدیل شدن به متن نمایشی را ندارد و بخشی از این موضوع به دلیل سبک ادبی رمان و بخشی دیگر طویل بودن رمان و سالهای وقوع است که در واقع شش نسل از یک خانواده را روایت می کند .

اما کارگردان و نویسنده نمایش “صد سال تنهایی …” به سراغ این متن سخت و پیچیده رفته است و نتیجه اش گنگی و نامفهومی حتی برای فردی است که رمان را خوانده است ، چه برسد به مخاطبی که بدون شناخت از رمان صد سال تنهایی و مارکز تنها خواسته است به تماشای یک نمایش بنشیند !

پس ” صد سال تنهایی… ” اولین چیزی که ندارد یک نمایشنامه قوی و یا قابل قبول است . و این مهم ترین اصل که بلنگد ، بیشترین ضربه را به یک اثر نمایشی می زند .

نمایشنامه در سردرگمی و شلوغی معرفی پرسوناژها غوطه می خورد و به سختی می تواند از پس روایت برآید.

“صد سال تنهایی…” در مواقعی راوی را فراموش می کنند و معلوم نیست قصه دقیقا به وسیله چه کسی روایت می شود و چرا در مواقعی به وسیله ای آئورلیانو روایت می شود ؟ از طرفی آئورلیانو چرا راوی قصه است ؟ در واقع نویسنده نمایشنامه بر اساس کدام ویژگی در آئورلیانو او را راوی قرار داده است ؟! این سوالی است که بی پاسخ می ماند .

حال می رسیم به کارگردانی :

حضور ۱۴ بازیگر روی صحنه در یک بلک باکس کوچک چندان جالب به نظر نمی رسد ، حال اگر این سالن به صورت افقی باشد و بازیگران در طول قرار بگیرند ، ( با در نظر گرفتن دو ستون در سالن که در مواقعی بازیگران را ماسکه می کند ) و در هر صحنه تعداد زیادی بازیگر روی صحنه قرار بگیرند ، نتیجه می شود حرکت مدام سر تماشاگر به چپ و راست و در نهایت هم ندیدن بخشی از نمایش که یا به وسیله ستون ماسکه شده است و یا مخاطب که دچار سرگیجه شده ، از بس که حجم عظیم بازیگران را روی صحنه با حرکت سر دنبال کرده است .

پس اساسا در این نمایش با میزانسن اغلب اشتباه مواجه هستیم که ساده ترین اصول طراحی میزانسن را نیز رعایت نکرده است . دیگر اینکه نمایش تقریبا هیچ دکور و طراحی صحنه خاصی ندارد . یعنی در واقع اگر چند صندلی و یا چیزهایی مشابه این را حذف کنیم ، اساسا طراحی صحنه ندارد .

این در حالی است که نمایشنامه شدیدا به طراحی صحنه نیازمند است .

از طرف دیگر ، دقت و توجه ای که به طراحی لباس شده است و با حوصله لباس های مناسب شخصیت ها را طراحی کرده اند با سالن خالی از دکور مغایرت زیادی دارد . انگار قرار بوده طراحی صحنه اضافه شود اما هنوز آماده نشده است !

در این میان نمی توان انرژی مضاعف بازیگران را نادیده گرفت . اکثر بازیگران نمایش تلاش بسیار کردند که بهترین بازی خود را به نمایش بگذارند و گویی که یک رقابت باشد ، هر کدام برای سبقت گرفتن از دیگری از جان و دل مایه می گذارند و خود را به آب و آتش می زنند و بالاترین حد صدای خود را به نمایش می گذارند و بیشترین انعطاف و آمادگی بدنی که دارند را به رخ می کشند و تمام این ها فارغ از این مسئله است که آیا اساسا نیازی به این همه هدر دادن انرژی هست یا نه ؟! و آیا اساسا یک سالن کوچک به آن عظمت حجم صدا احتیاج دارد یا نه ؟! و یا نکند این ها تمام یک تست از بازیگران است که انتخاب شوند برای اجرا در یک سالن بزرگ حداقل ۴۰۰ نفره !

شاید اگر این گروه نمایشی با توانایی زیادی که دارند قدم کوچکتری برمی داشتند و یک متن ساده تر انتخاب می کردند ، می توانستیم شاهد یک نمایش قابل قبول باشیم . اتفاقی که در “صد سال تنهایی…” به هیچ عنوان نمی افتد .

سعید خالقی- دپارتمان نقد تئاتر فستیوال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *