به درستی که تراژدی ِ امروز ، کمدی است .


نقدی بر نمایش ” هملت ” به کارگردانی توماس اوسترمایر

به بهانه اجرایش در سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر

هملت

” هملت ” شکسپیر یک تراژدی تمام عیار است .

اما کارکرد تراژدی برای روزگار مدرن و پسا مدرن ، در روزگاری که کمتر کسی تراژیک زیست می کند ؛ اساسا نیازمند به بررسی دقیق انسان شناختی ، روان شناختی ، زیبایی شناختی و جامعه شناختی دارد . اما تجربه ثابت کرده است که روزگار ما ، روزگار تراژدی در قالب و با پوشش کمدی است ؛ روزگار تلخ خند و گروتسک و امثالهم .

” هملت ” به کارگردانی توماس اوسترمایر نیز یک تراژدی مدرن است ؛ که به قول دورنمات : ” تراژدی مدرن ، کمدی است . ” . اما این که این اجرای مشخص از ” هملت ” شکسپیر کدام گونه از کمدی است ؛ در این نوشتار مورد بحث است :

” هملت ” اوسترمایر گروتسک است . تلخ خند ؛ حاصل از یک ” موقعیت ” خنده دار و طنزآلود که اول می خنداند و بعد به فکر فرو می برد و تلخ می شود . در واقع تراژدی در تبدیل شدن به طنز و در طی مسیر مدرن شدن از ایستگاه اصلی گروتسک می گذرد و در واقع شبیه ترین و همخوان ترین گونه کمدی با تراژدی ، همانا گروتسک است . طنزی که با خلق موقعیت های طنازانه مخاطب را می خنداند اما تلخی و سیاهی ویژه تراژدی را حفظ می کند .

شاید عده ای ” هملت ” به کارگردانی اوسترمایر را نوعی کمدی دلارته بدانند اما نباید فراموش کرد که ویژگی اصلی کمدی دلارته ، طنز مبتنی بر کلام است ، نه موقعیت . حال آنکه این اجرا در ” هملت ” مبتنی است بر موقعیت های طنازانۀ تلخ : پسری که در حال انتقام جویی از مادر و عموی خائن خود و خون خواهی پدر است اما مدام روی صحنه لیز می خورد و می اُفتد و در حال جنگ و نبرد تن به تن ، با چنگال پلاستیکی می جنگد و بسیاری از این دست موقعیت ها . ویژگی دیگر کمدی دلارته خلق صحنه هایی است که در حقیقت خنده دارند اما مخاطب نمی خندد که بسیاری از این گونه صحنه ها را می توان در آثار معروف کمدی دلارته سینمای جهان دید .

پس ” هملت ” توماس اوسترمایر گروتسک است و کمدی دلارته نیست .

” هملت ” به کارگردانی اوسترمایر بهره ای هوشمندانه و منطبق بر فرم و سوژه از متد برشت داشته است . در واقع در فواصل معین به مخاطب یادآور می شود که آنچه می بیند نمایش ” هملت ” است و با مورد پرسش قرار دادن مخاطب و دیالوگ برقرار کردن با او در واقع به او یادآور می شود که آنچه می بیند تئاتر است و از خود بی خود نشود ؛ که بزرگترین اشتباه هملت ِ داستان شکسپیر از خود بیگانگی است ؛ نوعی الیناسیون که اگر آگاهی را از مخاطب تئاتر بگیریم او نیز الینه می شود ؛ درست مانند این که کرک مصرف کند ( اشاره به جمله بازیگر نقش هملت که با لحنی پشیمان می گوید که هرگز کرک مصرف نکنید ! ) .

اما این شیوه را نباید با تئاتر شورایی اشتباه گرفت . چرا که مخاطب علی رغم هم کلام شدن با پرسوناژهای نمایش ، در روند داستان و پیشبرد نمایش نقشی ندارند .

نکته مهم دیگری که در این اجرا باید مورد توجه قرار گیرد کاربرد درست و به جای دوربین است که در القاء فضای کابوس ها و رویاهای هملت بسیار کاربردی و مؤثر است و تنها در سطح یک تکنولوژی جذاب باقی نمانده و در خدمت پیام و فضای نمایش است .

در پایان این که ” هملت ” توماس اوسترمایر یک گروتسک برشتی است . یک ” هملت ” مدرن ، که برای بشر امروز هم پیام هملت ِ شکسپیر را به همراه دارد و هم پیام تئاتر اجتماعی امروز را .

المیرا نداف – نویسنده میهمان

۲ نظر ثبت شده است .

  1. چخوف گفت:

    خیلی کار خوبی بود از ما بعید بود اینجور کارا تو جشنوارمون بیاد

  2. حامد جاویدی گفت:

    چه مطلب خوبی بود ، چقدر دقیق بحث کردید … البته برای من بیشتر از اینکه جذاب باشه که آیا گروتسک بود را کمدی دلارته ، نقد فرم همین نمایش بود . دوست داشتم بیشتر راجبش می نوشتید چون خودم فهمیدم گروتسک و برشتی است ، اما احتیاج دارم بیشتر راجبش این نمایش بدونم. اینکه در خیلی از صحنه ها چی نی خواست بگه و اصلا چه لزومی داشت با مخاطب حرف بزنه …. برای برستی بودن راه دیگه ای هم داشت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *