یادداشتی بر نمایش “ناسور” به کارگردانی افسانه زمانی

افسانه ای از زمان قدیم ، در جدیدترین اثر افسانه زمانی


تئاتر فستیوال

شنیدیم که در تماشاخانه حافظ ، تئاتری در نمایش است با نام ناسور- که معنی زخمی کهنه و چرکین می دهد – . با دیدن پرتره های آکتورهای این تئاتر که در فضای – به اقوال امروزی ها – مجاز گونه که تلگرامش نامیدند ولی همان کارکرد تلگراف خودمان را دارد ، پخش شده است ، بر آن شدیم که عزم جزم نموده و به تماشای این تئاتر برویم. متوجه شدیم  که رهبری آکتورهای این تئاتر به عهده بانویی بوده است “افسانه” نام و “زمانی” شهرت که جماعت هنرمند و هنر پیشه ، کسوت  ایشان را ، کارگردانی می خوانند.

در مسائی از روزهای ماضیه ، در نشیمن جلویی روبروی صحنه که ردیف B  نام داشت، تئاتر ایشان را به تماشا نشستیم.

تئاتری با سرشت عشق و عاشقی ، که روایت گر قصه ای زیبا و بس دلفریب از دفتر دوران قجر و مشروطه و حال و هوای تهرون  آن روز و سرا ها و اندرونی های آن بود . با پیسی در بند قصه . قصه ای جذاب و زیبا ، و آوردن ساز مزقون و مطرب در فضای تماشاخانه ، و نیز بهره جستن از آکتورهای حرفه ای که بازیشان بس بی نظیر و بی نقص بود و فضایی مفرح و طرب انگیز ، یادآور خاطرات و سرگرم کننده ، که مضحکه هایش مسرت بخش و خنده آور بود و سوگواره هایش خزن انگیز و دلنواز.

کارگردان محترم در این نمایش مجرب ، از سبک و سیاق شبیه خوانی و تعزیه سود جسته بودند . دکور ساده ولی گویایی که طراحان صحنه در این نمایش طرح زده بودند و صحنه سه سویه ،  منباب همین مهم و جهت رعایت ساختار شبیه خوانی بود، که کاری درست و تکنیکی و نشان دهنده دانش ایشان در این زمینه بود . فلسفه وجودی صحنه های سه سویه در کلام بزرگان فن تئاتر ، این است که بدانیم این اتفاقاتی که در تماشاخانه و در روی صحنه میافتد ، همه نمایش است و ما تماشاچی . که این همان روح درون شبیه خوانی است (که بعد ها برتولد خان برشت در فرنگ ، بر این اساس شیوه ای را ساخت  “فاصله گذاری” نام)

از نقاط قوت کارگردانی ، بی آلایش بودن رفت آمد وحرکات بازیگران و نحوه قرارگیری آنان و ادوات صحنه و اجزای نمایش در مقابل و کنار هم بود که فرنگیان بلاد فرانس و انگلیس، آن را میزانسن و کمپوزیسیون مینامند.البته در بعضی موارد میبایست رفت و آمد اکتورها در سه سوی صحنه بیشترمیبود، چرا که بعضا از دو سوی سالن ، تماشاچیان به دلیل سکون آکتورها، قادر به دیدن رخسار و بدن آکتورها نبودند.
تئاتر ناسور قصه گو بود و این از امتیازات مهم این اثر بود. قصه ای هم که روایت میشد زیبا بود. اما در مواردی قصه نویس ، قصه را الکن گذاشته بود. مثل ماجرای ورود ذبیح به خانه که کشمکش بیشتری را طلب میکرد. درست جا نیفتاده بود. منطقی و باور پذیر نبود.

تعویض صحنه ها و تفاوت زمان ها به گونه ای عالی، خلاق و بی نقص اجرا شده بود ؛ و آکتورها برای نشان دادن تفاوت زمان ها سعی کرده بودند از لباس و صدایشان بهره ببرند که بسیار خوب از پس آن برامده بودند.
صحنه ، لباس ، نور و موسیقی هم بسیار خوب پرداخت شده و در خدمت اثر بودند . اما باید گفت که موسیقی در مواردی بیجا و زیادی بود.مثل قبل ازآغاز نمایش و چند دقیقه ابتدای کار که نه فضا سازی میکرد و نه زیبای سمعی داشت.همچنین انتخاب قطعات و تصنیف ها بسیار هوشمندانه ، مرتبط و نیز از سر تسلط به فضای نمایش و موسیقی ایرانی بود ، بجز قطعه آخر که به فضای صحنه نمی آمد و حال و هوای نمایش را بعد از خروج ذبیح خراب میکرد. قطعه آخر هم زود اجرا شد و نگذاشت تا صحنه جا بیفتد و تماشاچی با اندوه صحنه اندوهگین شود و نیز مرتبط با حال و هوای صحنه نبود.
در صحنه بعد از اعتراف ملک هم این اتفاقافتاد. ملک بعد از اینکه اعتراف کرد ، نباید انقدر زود شروع به خواندن میکرد. شاید لحظاتی سکوت باعث میشد تماشاچی بیشتر درگیر فضا شود.

پانزده دقیقه آغاز کار خوب نبود. به دلیل گنگ بودن بیش از اندازه قصه ، خالی بودن جای اتفاقی مهم و چشم گیر یا غافلگیر کننده و نبود ریتم مناسب.
و نکته آخرین اینکه در ابتدای نمایش میبینیم که ملک با نوازندگان و مطربان که در بالای انتهای سمت راست صحنه اند ارتباط میگیرد، این در فرم نمایش اشتباه بود ، چرا که نوازندگان جای اکتورها مینوازند و جایی که مثلا ملک دایره میزند در واقع نوازنده گروه مطربان مینوازد و ملک ادای نواختن را در میآورد.پس ارتباط ملک با آنان دیگر معنایی ندارد. یا باید جور دیگری از ارتباط گرفتن آکتورهای مطرب ، با مطربان واقعی را در غالب فاصله گذاری میدیدم و یا تکرار این ارتباط گیری ما را قانع میکرد و یا اینکه مطربان نیز در طول نمایش پرسوناژهای نمایش میشدند و بازی میکردند. در این صورت ارتباط ملک با آنان منطقی می بود.

“ناسور” عالی بود و مایه نشاط و سرخوشی ، و اسباب لذت را برای تماشاچیان به جهت ساختار خوب ، فراهم آورد. نکاتی هم که ذکر شد از باب کمک ، هرچند ناچیز و در حد وسع بود ، وگرنه که اثر انقدر زیبا بود که شاید ذکر نکات منفی خیلی جایی نداشت، اما قرض این است که با بیان این نقاط ضعف در کنار قوت های کار در حد توانمان به کارگردان و در کل به تئاتر این مرز و بوم کمک کنیم .

محمدجواد حبیبی – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *