به بهانه فرا رسیدن کریسمس و سال نو میلادی :

فرصتی برای سلامی دوباره


تئاتر فستیوال

تئاتر فستیوال

خیلی وقت ها برای اینکه بخواهیم تلفن را برداریم و شماره دوستان و عزیزان مان را بگیریم تا از احوال شان باخبر شویم و به آن ها یادآوری کنیم که به یادشان هستیم و دوست شان داریم ، دنبال بهانه می گردیم .

در این چند روز اخیر یکی از بهانه های من  و همکارانم در تئاتر فستیوال برای زنگ زدن به دوستان و هنرمندان مسیحی فرا رسیدن کریسمس بود تا با گپ و گفتی دلنشین با این عزیزان ، حال دلمان را خوب کنیم .

طبق رسم هر ساله ی ما در تئاترفستیوال ، شروع به مرور اسم هایی کردم که می خواستم با آن ها تماس بگیرم . اسم هایی که هر کدام از آن ها برایم معنای متفاوتی به همراه دارند . برخی را می توان دوست نامید ، دیگری را همکار و بعضی ها را هم استاد … آدم هایی که بودن هر کدام از آن ها می تواند زندگی را زیباتر کند و اگر روزی نباشند ، جای خالی شان با هیچ چیزی پر نخواهد شد .

در ابتدای اینکه می خواستم شروع به زنگ زدن کنم به یاد لوون هفتوان عزیز افتادم که سال گذشته اولین نفری بود که با او تماس گرفتم ولی متاسفانه امسال دیگر در میان ما نیست . صدای گرم او را پشت تلفن فراموش نمی کنم . مثل همیشه شاداب و پرانرژی بود و برای همه سال خوبی را آرزو کرد . چه حیف که دیگر در میان ما نیست . امیدوارم روحش شاد باشد .

امسال تصمیم گرفتم ابتدا با هنرمندان پیشکسوت تماس بگیرم و کریسمس و سال نو میلادی را به آن ها تبریک بگویم . اولین نفری که به یادم آمد ، لوریس چکناواریان عزیز بود . او که از پیشکسوتان موسیقی کشورمان است ، از جمله افراد دلنشین و دوست داشتنی است که همیشه از هم نشینی و صحبت با او لذت می برم . وقتی کریسمس را به او تبریک می گفتم ، هیجان و خوشحالی اش و شنیدن این جمله از او که « شنیدن صدای زیبای تو برایم بهترین هدیه بود » برایم بسیار ارزشمند بود . امیدوارم خداوند همیشه نگهدار او باشد .

از دیگر موزیسین های خوب ایران می توان به وارطان ساهاکیان اشاره کرد که هم کلام شدن و هم نشینی با او در همه حال حس خوبی به طرف مقابل ، منتقل می کند . او آن چنان با انرژی بود که حس خوبش را به من هم منتقل کرد و بی اغراق می توانم بگویم همه ی خستگی هایم از بین رفت . امیدوارم این استاد عزیز همیشه همین گونه پرانرژی و با نشاط باشد .

پس از این دو عزیز پیشکسوت عرصه موسیقی ، به سراغ هنرمندان تئاتر و سینما رفتم و با زنگ زدن به بانیپال شومون ، با یک تیر دو نشان زدم و علاوه بر کریسمس ، تولد  ۴۰ سالگی اش را هم به او تبریک گفتم . در عین اینکه خوشحال شده بود ، مشخص بود که غافلگیر شده است .

همانگونه که بانیپال شومون از این تماس غافلگیر شده بود ، من هم بعد از تماس با یکی از دوستان عزیز ، از لحن صدایش غافلگیر شدم . نمی دانم چرا آراز بارسقیان دوست داشتنی مثل همیشه پر انرژی نبود ! نمی دانم چرا ناخودآگاه بعد از صحبت با او به یاد انیمیشن گرینچ افتادم ! امیدوارم این کارگردان و نویسنده خوب تئاتر همیشه حالش خوب باشد و او را شاد و سلامت ببینیم .

یکی دیگر از هنرمندان خوب مسیحی عرصه ی تئاتر ژاکلین آواره است ؛ بازیگری توانا و انسانی خونگرم و دوست داشتنی. زمانی که با او تماس گرفتم متاسفانه باخبر شدم که پدر مهربان او ، وازگن آواره عزیز ، در بستر بیماری است و از من خواست تا برای پدرش دعا کنم . از صمیم قلب آرزو می کنم پدر بزرگوارش سلامتی خود را هر چه زودتر به دست آورد .

با دوستان بسیار دیگری هم تماس گرفتم که هم صحبتی با آن ها حس و حالم را خوب کرد ، از فعالیت های تازه شان گفتند ، با برخی قرار همکاری در آینده را گذاشتیم ، بعضی ها به سفر رفته بودند ، برخی هم متاسفانه تلفن هایشان را جواب ندادند و…

برای همه ی آنها و همه ی هموطنان مسیحی ام سلامتی و سالی خوب را آرزو می کنم .

الناز امیرخانی – تئاتر فستیوال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *