در مصاحبه اختصاصی با تئاتر فستیوال؛

ناهید مسلمی : در بازیگری باید صبور بود / بازیگران تئاتر در سینما و تلویزیون می درخشند


ناهید مسلمی بازیگر باسابقه و توانمند عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون با بازی در “تنها خرچنگ خانگی لای ملافه‌ها خانه می‌کند اتللو” به کارگردانی ابراهیم پشت کوهی در سی و هشتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر حضور دارد. به همین بهانه خبرنگار تئاتر فستیوال گفت و گویی با ناهید مسلمی داشته است که می توانید آن را در ادامه بخوانید:

تئاتر فستیوال

سال هاست که در زمینه تئاتر فعالیت می کنید و ما از هنرنمایی شما  ، روی صحنه ی تئاتر لذت می بریم . معمولا برای شما یک متن چه ویژگی هایی باید داشته باشد که آن را برای اجرا قبول کنید ؟

نمایشنامه برای من اهمیت بسیاری دارد . بعد از آن ، نقش بسیار مهم است و در وهله بعدی ، کارگردان ، کست ، فضا و سالن اهمیت دارد . در این  ۳۵ سال که تئاتر کار می کنم ، سعی کرده ام که نقش هایی را انتخاب کنم که تا به حال کار نکرده باشم و کلیشه ای نباشد . در نمایش «تنها خرچنگ خانگی لای ملافه ها خانه می کند اتللو» ، دو نقش را بازی می کنم ؛ یکی جادوگر زار و دیگری خانم بسیار ساده ای که به بلاهت می زند . دو نقش کاملا متفاوت که برای من چالش برانگیز بود و بسیار آن را دوست داشتم و تا به حال در زندگی هنری ام کار نکرده بودم .

چه مدت برای اجرای نمایش “تنها خرچنگ خانگی لای ملافه‌ها خانه می‌کند اتللو” با گروه تمرین داشتید و همکاری با آقای ابراهیم پشت کوهی و عوامل این نمایش چطور بود ؟

ما این کار را از تابستان شروع کردیم و مدتی گروه تمرین می کردند که من به آن ها پیوستم و قرار بود که ما چند اجرا در شهرستان داشته باشیم و بعد در تهران اجرا کنیم و در آخر هم به جشنواره بیاییم ولی گویا اتفاقاتی افتاد و تمرینات قطع شد و تا ماه گذشته ، دیگر تمرین نداشتیم . یعنی من یک ماه تمرین کردم ولی بازیگران دیگر ، دو – سه ماه تمرین کردند چون واقعا نمایش بسیار سختی است . امیدوار هستم از پشت صحنه این نمایش فیلمبرداری کنند و برای مردم پخش کنند تا ببینند که با چه مشقتی کار می شود . همکاری با آقای پشت کوهی بسیار جذاب است . در نمایش های او معمولا فضای جنوب کشور وجود دارد و خود او بسیار شاد و فعال است و من کار کردن با او را بسیار دوست دارم .

چندین سال است بازیگران سینما وارد تئاتر شده اند و یا اینکه بازیگران تئاتر ، فعالیت های سینمایی انجام می دهند . نظرتان در باره این موضوع چیست ؟

به نظر من اشکالی ندارد اگر بازیگر سینمایی به تئاتر می آید و حالش خوب می شود یا لذت می برد یا واقعا در آن می نشیند خیلی هم عالی است . من مشکلی در این قضیه نمی بینم . ولی بازیگر سینمایی داشتیم که به تئاتر آمده و تنها در یک اثر حضور داشته و دیگر ادامه نداده است و خودش تشخیص داده که به درد صحنه تئاتر نمی خورد ولی خوشبختانه برای بازیگران تئاتر ، اغلب این اتفاق نمی افتد . بازیگران تئاتر وقتی به تلویزیون و سینما یا تصویر می روند ، افراد بسیار موفقی هستند . من می توانم بگویم که وقتی من از تئاتر وارد کار تصویر شدم ، به قول معروف ، همه نقش ها در آستینم بود . وقتی از تئاتر به تصویر می رویم ، به ما راحت می گذرد ، هرچند نقش های سختی است ولی آنقدر افراد در تئاتر ، توانایی دارند ،  مشقت می کشند و صبوری می کنند که وقتی وارد سینما و تلویزیون می شوند ، حالشان خیلی خوب است و می درخشند و از این بابت بسیار خوشحال هستم .

شما خودتان به شخصه مدیوم تئاتر را ترجیح می دهید یا سینما را؟

من همیشه تئاتر را ترجیح داده ام . بعد از تئاتر ، رادیو و بعد سینما و تلویزیون . ولی همیشه دوست داشتم به خصوص در سینما و تلویزیون ، نقش های بسیار سخت را بازی کنم . دوست ندارم نقش هایی که به خانم ها می دهند ، نقش ساده ای باشد به عنوان مثال چایی بیاورند و چای ببرند یا کتاب بخوانند . من یک نقش در کارهای تلویزیونی بازی کرده ام به نام «همه چیز آنجاست» به کارگردانی آقای شاه حسینی که آن نقش برای من چالش داشت و اصلا مانند کارهای دیگر تلویزیونی نبود . در سنین متفاوت از جوانی ، میانسالی و بسیار پیری نقش داشتم که سختی های خودش را داشت و نقش فوق العاده سختی بود و من در کنار آقای شاه حسینی و دیگر اعضای گروه بسیار لذت بردم  .

خاطره انگیز ترین تئاتری که اجرا کرده اید چه اثری است ؟

نمایش “سیمرغ” دکتر قطب الدین صادقی ، حدود سال ۱۳۶۹. ما پانزده ، مرغ بودیم که در جلوی آیینه سی ، مرغ می شدیم . من در این نمایش صحنه ای داشتم که هر شب روی صحنه می آمدم و تابلوی شمع ، گل و پروانه را نقالی می کردم و پارتنری نداشتم . وقتی پارتنر دارید اگر جایی از متن نمایش را یادتان برود ، پارتنر ممکن است جمله ای بگوید و دیالوگ یادتان بیاید . هرشب که من روی صحنه می آمدم ، بقیه بازیگران یعنی چهارده مرغ دیگر ، پشت به تماشاچی می نشستند و یک مرغ تنها نقالی می کرد . تماشاچیان مرغ ها را نمی دیدند و می توانستند ، بدون اینکه تماشاچی آنها را ببیند ، هر کاری را کنند . هر شب که من روی صحنه می آمدم ، آنها شیطنتی می کردند و من سعی می کردم تمرکز کنم و کاری به آنها نداشته باشم . یک شب که می خواستم روی صحنه بیایم و نقالی کنم ، یکی از بازیگران شیطنتی کرد و صدایی در آورد که من مغزم سفید شد ، خالی خالی . هیچ دیالوگی یادم نمی آمد و اگر من در همان لحظه تصمیم نمی گرفتم که روی صحنه بیایم و کار را شروع کنم ، ریتم می افتاد و نمایش آسیب زیادی می دید . تصمیم گرفتم روی صحنه بیایم و هر چیز که در ذهنم است را به زبان بیاورم . روی صحنه آمدم و اصلا یادم نمی آید که چه گفتم ، فقط یادم است که بعد از دو سه جمله ، کم کم متن را به یادم آوردم و شروع به نقالی کردم و ادامه دادم ولی هرگز این خاطره از ذهنم نمی رود . ممکن بود همان لحظه ، روی صحنه سکته کنم . فشاری که به روی بازیگر می آید بسیار زیاد است . مخصوصا وقتی تنها است و باید نمایش را نجات دهد ، آن هم در سالن اصلی تئاتر شهر با سالنی پر از تماشاچی . بعد از نمایش به دکتر صادقی گفتم ببخشید که این اتفاق افتاد . ایشان گفتند : « اصلا هیچ کس متوجه نشد . من هم اصلا متوجه نشدم . »

در پایان اگر نکته و حرفی مانده ، بفرمایید .

جوانانی که دوست دارند کار تصویر انجام دهند ، به خصوص کسانی که دوست دارند زود به نتیجه برسند . در کار ما به صبوری و شکیبایی نیاز است . خواهش می کنم دوستانی که دوست دارند کار تصویر و تئاتر کنند ، صبوری کنند . مطمئنا به نتیجه خواهند رسید . خود من از ابتدا نقش اصلی نداشتم ، نقش های کوچکی داشتم ولی بعد از گذشت سال ها ، حتما محصول کارشان را می بینند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *