یادداشتی بر نمایش " باغ خونی " به کارگردانی امیر بشیری به بهانه اجرایش در سی و هفتمین جشنواره تئاترفجر

وقتی قصه فدای تاریخ می شود


“ باغ خونی “ پتانسیل این را دارد که یک قصه تمام و کمال و پرکشش برای مخاطبش تعریف کند .  یعنی روی کاغذ ، می توان طرح این نمایشنامه را با یک قصه ی پُر گره و پُر تعلیق بسط داد و در کنار تعریف یک واقعه تاریخی، یک داستان عاشقانه ی جذاب و حتی یک داستان سیاسی پرکشش تعریف کرد ، داستانی که پایانش از ابتدا مشخص نباشد.

اما در نمایش “ باغ خونی “ گویی کارگردان خطِ اول از قصه ی نمایشنامه  را برگزیده و اجرا کرده است و این گونه است که قصه الکن و ناقص از کار در می آید، پرسوناژها در خوش‌بینانه ترین حالت، تیپیکال باقی می مانند و به شخصیت هایی کامل که مخاطب را درگیر کنند و با خود همراه نمایند ، تبدیل نمی شوند.

اینها همه باعث می شوند که ریتم اثر برای تماشاچی کند شود و علی رغم نحوه اجرای نمایش و علی رغم ایجاد گونه ای میان پرده جذاب و همراه با موسیقی برای رفتن از بخشی از قصه به بخش دیگر، باز هم از جایی به بعد ارتباط مخاطب با اثر کم و کمتر می شود و همه خلاقیت های کارگردان بی اثر می ماند و بدتر اینکه کارگردان خود به این موضوع پی برده است و با افزودن شوخی های سطحی و بی جا در نمایش ، سعی می کند مخاطب را سرحال نگه دارد، اما نتیجه این شوخی ها هم لحظه ای و گذرا است و البته بی ربط به کلیت اثر .

خلاقیت های کارگردان از شروع نمایش خودنمایی می کنند ، در شیوه اجرایی اثر به ویژه در شروع نمایش که ما فقط یک بار لیلا ( شخصیتی که در طول قصه گم شده است ) را در میان مه و نور شدید ، در حال خروج از در می بینیم، تصویری از آخرین لحظه ای که شاید کسی از اهل خانه او را دیده باشد ؛ و یا طراحی صحنه خلاقانه و میزانسن فعال نمایش نیز غیر قابل چشم پوشی است که نشان از کارگردانی خوش ذوقی دارد که فقط در ایجاد درام و قصه گویی که لازمه این سبک از نمایش است ، ضعیف عمل کرده است .

و این کم قصه گفتن و گزیده گوییِ بیش از حد در قصه تعریف کردن، بزرگترین آسیب را به این نمایش می زند، کارگردان شبیه کسی قصه تعریف کرده است که تصور کرده مخاطب بخشی از قصه را می داند و بیشتر اسیر تاریخ شده است ؛ حال آنکه بهتر بود بیشتر قصه بگوید تا تاریخ در دل آن قصه خود به خود به مخاطب یادآوری شود.

“ باغ خونی “ با این همه ، اثری است که در تکنیک و حتی فرم موفق بوده است و با کمی روتوش شدن قصه می تواند یک نمایش دیدنی از کار درآید .

محمدجواد حبیبی – دپارتمان نقد تئاترفستیوال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *