دانه های از هم جدا یا نمادگرایی از هم گسیخته


یادداشتی بر نمایش ” دونه کفترام نذریه ” به کارگردانی کاوه مهدوی

یادداشت-دونه-کفترامm-نذریه

نداشتن قصه ، پرسوناژهایی پرداخت نشده ، ارتباط های گنگ بین پرسوناژها ، و رابطه ی رفت و برگشتی نادرست بازیگر نقش اول که گویا راوی داستان است با تماشاگران ، ویژگی های این نمایش ۴۵ دقیقه ایست . نمایشی که قرار است ارتباط رو در رو با مخاطب داشته باشد و با سوال و جواب های راوی ، او را هم وارد قصه نمایش کند ، امّـا ، در این امر ناموفق عمل می کند و گاها بازیگر نقش اول ، از جواب های پراکنده ی تماشاگرها عصبی می شود و با کلام طنزگونه ( در برخی موارد تمسخر آمیز ) به رویارویی با آنها بر می تابد . همه ی این واکنش ها معلول این علت اند که از ابتدا جایگاه و رابطه ی مخاطب با راوی داستان و اساسا در نمایشنامه مشخص نیست و این سوال به وجود می آید که آیا با چایی که در ابتدای ورود به سالن به مخاطب تعارف می شود ، او را میهمان مراسمی کرده است ؟ یا شاید کارگردان آن خواسته مخاطبانش را نمک گیر کند تا کسی لب به اعتراض نگشاید .

در راستای معرفی درست و اصولی این سبک نمایشی ، نگارنده می تواند از نمایش ” سوگ سیاوش” به نویسندگی صادق هاتفی و کارگردانی سیاوش تهمورث ( سال ۸۸ ) و حتی اجرای دسته چندم نمایش ” معرکه در معرکه ” به نویسندگی داوود میرباقری و کارگردانی محسن آزاد که سال گذشته به روی صحنه رفته است یاد کند که نمونه های موفق این سبک اجرایی بودند .

از طرف دیگر در حین تغییر صحنه های نمایش ، سعی می شود با ایجاد طنز موقعیت و موسیقی زنده ، مخاطب را بخنداند و با خود همراه کند که کارگردان جوان آن در این امر هم نا موفق ظاهر شده و بیشتر نمایش را به دو تکه جدا از هم و بی ربط تبدیل کرده است .

و همین طور قصه ای که درون قصه ی نمایش روایت می شود ، این گونه است ؛ قصه چند کبوتر که اساسا شخصیت پردازی نمی شوند و مخاطب را با خود همراه نمی کنند . نه با کشته شدن کبوترِ برادر احساس همدردی ایجاد می شود و نه با عاشق شدن دو کبوتر دیگر . در نهایت اشاره ای می شود به حادثه ی بمب گذاری در حرم که ( بی ربط به کل داستان ) درست پرداخته نمی شود و از کنار آن رد می شود .

استفاده از اکسسوار کلاه خود ، چتر ، پاپوش خز دار سفیدرنگ ، کوزه و … که گویا در این نمایش تبدیل به نماد هایی شده اند که به واسطه ی آن مفاهیمی را به مخاطب برسانند ، اَلکَن هستند و به نظر می رسد نویسنده ی نمایش ” دونه کفترام نذریه ” که کارگردان این نمایش نیز هست ، بیشتر از آن که به قصه و پرداخت شخصیت ها بپردازد و بازی های درست و تاثیرگذاری از بازیگرانش بگیرد ، درگیر تلفیـق نماد های ظاهر بینانه ی ارزشی شده و از ایجاد محتوای شسته و رُفته در قالبی درست باز مانده است.

                                                                         مرجان سادات هاشمی – تئاتر فستیوال

۱۸ نظر ثبت شده است .

  1. سمیه گفت:

    خوشی زده زیر دل این کارگردان بابا…….
    همینه دیگه ما واسه نمایشمون تو جشنواره دنبال این بودیم منتقد بیاد کارمون ببینه که کار چوب کاری شه ولی حالا این اقا شاکیه

    • بی نام گفت:

      گروه ما که سالهاست در بوشهر مشغول اجرای کار و به روی ثحنه بردن آثار فاخری از نمایشنامه های معروف است ، همواره مورد بی مهری مسئولین هنری مان می شود .
      همیشه دلم خواسته کسی بر این آثار نظرش را بدهد و چه موقعیت خوبی ست که فقط و فقط در تهران امکان آن هست
      کاش قدر فرصت هایمان را بیشتر بدانیم

  2. Farbod گفت:

    Akh jun davaaa
    chi shode ? Ki zade ?ki khorde ?

  3. BBM گفت:

    Chekhabare, Babs in hame saro dast shekondan nadaee

  4. شکیبایی گفت:

    به عنوان کسی که سالهاست یادداشت می نویسم و نوشته هایم در مجلات و سایت های مختلف منتشر شده است سپاسگزارم که بالاخره کسی پیدا شد که از حقوق این صنف دفاع کند .
    متاسفانه اکثر اوقات همچون سایت شما ، با نظرات و یادداشت های مخالف با اثر به شدت برخورد می شود و معمولا گارد شدیدی در مقابل آن قرار دارد .
    متاسفانه این خود هنرمندان هستند که در برخورد با نقد ، منتقدان را به سوی جهت خاصی میکشانند در صورتی که منتقد باید همواره بر اصول خود پایبند بماند.
    به امید توفیق روزافزونتان

    • سحر شمسایی گفت:

      من داشتم یادداشت های سایتتون رو می خوندم که به این یادداشت و کامنت های زیرش رسیدم .
      کم پیدا میشه یکی مثل آقای مهرداد خامنه ای که اینقدر در مقابل نقد متواضعانه برخورد کنن. خیلی خوشم اومد .
      البته من کار مهاجران ایشون رو در خانه تئاتر دیدم و خیلی دوسش داشتم.
      واقعا به نظر من هر کسی در نظر دادن آزاده و اگر کسی طاقت شنیدن هیچ نظر مخالفی رو نداره بهتره که کلا کاری نسازه و هنری تولید نکنه چرا که هنرمند همیشه بعد از تولید اثرش در معرض نقد قرار می گیره . هم خودش و هم اثرش.
      امیدوارم جنبه هامون بالا بره

  5. فرزانه ماجور گفت:

    این منتقدی که میگین الان از ارمنستان دکتراشو گرفته ، یعنی ۱۴ سال پیش ایشون هم داشته دبیرستان درس می خونده دیگه … آره :))
    من الان دارم از پاکستان دکتری میگیرم . خوبه الان ؟؟؟ میشه نقد بنویسم ؟؟
    اجازه هست ؟؟

  6. سیروان گفت:

    من کاری به نمایش ندارم . ندیدم و نمی دونم خوب بوده یا بد … ولی به هر حال یکی کار رو دیده و نظرش رو نوشته !اصلا چه با غرض ، چه بی غرض … چرا کارگردانه این همه خودزنی کرده ؟؟؟

  7. کمیل ملکی گفت:

    بنده یادداشت ها و نقد متفاوتی در این سایت خوانده ام که بعضا مثبت و در حمایت کار و همچنین بر ضد نمایش های در حال اجرا و در سالن های مختلف بوده است .
    بنابراین قطعا نمی تواند سوء نیتی وجود داشته باشد و به خاطر خصومت شخصی نوشته شده باشد .
    مشکل اساسی تر آن است که اساسا ما آدم های نقدپذیری نیستیم . تا فیلم و سریالی ساخته می شود همه می خواهند با هم دعوا کنند و ایراد بگیرند ، ولی هیچکس گوش نمی کند که چه چیزی گفته شد و نقد بر چه چیزی وارد آمده است .
    پیروز باشید

  8. سارا شاهی گفت:

    ایول خانم نداف. خوب جوابشو دادی . این همه بالا و پایین پریدن نداره که . به هر حال هرکی نظرشو میده دیگه…

  9. م . خلعتبری گفت:

    کاوه جان وقتی نقدی در رابطه با تیاتری کار می شود واسه همون هم نقد کار میشه دیگه منقد به کارها و رزومه قبلی کارگردان کاری نداره .تنها اثر نقد می شه قربونت برم چرا اتیشی شدی ؟
    ما ارزومون بود وقتی کار می بردیم صحنه بیان کارمونو ببینن
    اخه نقد منفی هم سوده

  10. Mohsen گفت:

    Doostane aziz moshkel injast ma faqat adaat karfim be tarifo tamjid az ham… Taqqate shenidane harfe hesab nadarim

  11. خشایار گفت:

    دوست عزیزم…
    سرکار خانم هاشمی عزیز!

    سلام

    از اینکه وقت پر ارزش خودتون رو صرف دیدن تئاتر، تحلیل و نقد اون میکنید صمیمانه قدردانی میکنم و نگاه ریز بینانه و دقیق تون رو قابل ستایش میدونم …
    اما بهتر دیدم نظرم رو برای شما و احیانا دوستانی که پس از این نقد شما رو در باره این نمایش میخونن بذارم …
    در اینکه دونه کفترام نذریه به نظر من و به قولی به نظر خود کارگردان کار شلخته ترین و بی دقت ترین اثر کاوه مهدوی ست صحه میگذارم ولی در هر حال نقد تند شما رو به کمال احترام منصفانه نمیدونم . در روزهای که کاوه مهدوی نگاه متفاوت و شناخت خودش رو با اجرای نمایش های مثل شانس داشتن ته دیگ و حتی در همین نمایش به اثیات رسانده و با نوعی شکستن قواعد که حاکی از شناخت مولفه های اصلی ست نشان داده است که رفتارش و هدایتش خالی شناخت و دقدقه نیست؛ این نوع نقادی کمی بی انصافانه است .
    کاوه مهدوی که اتفاقا نمایش هایش دارای سبکی نه چندان نو اما جذاب و منحصر بفرد است در جهان تئاتری مشغول است که یا درگیر روشنفکری های کاذب و توخالی ست و یا هنوز درگیر تئاتر رئال صرف دهه های پیش است ( که البته خود آن دهه ها هم چیز دندان گیری نداشت ) و یا در بهترین حالت کارگردانان تنها کپی خوبی از آثار و شیوه های تئاتر غرب را ارائه میکنند …
    کاوه مهدوی کارگردان جوان اما کم تجربه یی نیست او رابطه بین تماشاگر و نمایش را درک کرده است و فارغ از لوث بازی های تئاتر روشنفکری (که تنها فاصله گذاری را در شکستن نا بجای فضا درک کرده اند) تماشاگر را درگیر نمایش و وارد به فضا میکند.
    اینکه تماشاگر به سبک دهه های پیش تحت تاثیر اتفاق پایانی نمیگیرد (البته به عقیده دوستان) و اشک ماتم رو به صورت جاری نمیکند مقوله یی که اتفاقا جای بحث دارد . آیا ما امده ییم پس از شنیدن یه قصه غم بار اشک بریزیم ؟ در این حال بهتر نیست همچنان در تکیه ها نشسته و سیل غم به واقعه جانگداز عاشورا جاری کنیم ؟
    آیا رسالت هنر چیزی جز ایجاد سئوال برای مخاطب است ؟
    آیا وقت اون نرسیده که به جای دنبال قصه گشتن و راوی را در هیبت مادر بزرگ ها دیدم به لذت نمایش در لحظه فکر کنیم و به دنبال اندیشه یی باشیم که مولف سعی در انتقال آن به عنوان یک ایده، فلسفه و یا جهان بینی داشته است …؟
    من هم با شما هم قولم که کمی در این انتقال نا موفق عمل شده است اما اینکه کارگردان با پخش چای در ابتدای نمایش سعی در نمک گیر کردن مخاطب را داشته به هیچ عنوان موافق که هیچ حتی این حرف را به زحمت تفکر مولف توهین نیز میدانم …
    از این جهت فکر میکنم نگاه مثبت مخاطبان این اثر در مدت کوتاه اجرای آن گواه خوبی برای صدق مطالب من است …
    البته غیر از مواردی خاص که ذکرش بالا رفت برای نظرات شما کمال را قایلم چرا که ما در برابر هنر هر دو مخاطبیم …

    روزگار خوش

    • کاوه مهدوی گفت:

      دوست عزیز آقای خشایار
      به شکلی اتفاقی این نقد را خواندم و خوشحال شدم که شما پاسخ گوی ابتدایی این نقد بوده اید . واقعیت میخواستم این سایت را برای همیشه ترک کنم و پیگیر مطالبش نباشم . چراکه معتقدم اگر گروه اجرایی به هر دلیلی بعد از اجرا جلسه یی داشته باشد و تمایل داشته باشند در خلوت صحبت کنند ، منتقد ارجمند اگر به واقع اولین بار نباشد که به این کار مشغول باشند می بایست به احترام گروه صبر کرده و بعد شماره تلفن اعضای گروه را از آنها ( گرچه بی دلیل ) طلب کنند . این شد که این نقد به وجود آمد . از حوصله خارج است که بگویم در روزگاری که تئاتر اسباب بازی دست همه شده است و بازیگری که خودش را محق دریافت دستمزد بالاتری می داند ، کارگردانی میکند و کارگردانی که از یافتن نمایشنامه یی خوش رنگ و لعاب ناامید گشته می نویسد و نویسنده ایی که مجبور است امرار معاش کند فلان و بهمان جا پست اداری میگیرد ، لابد علاقه مندان و هنرجویان ترم اول هم نقد می نویسند . یادش به خیر چهارده سال پیش نمایشی را در همین حوزه هنری کار کردیم و چه نقد تندی که یکی از منتقدان نوشت . اما آن بزرگوار نقد نوشت . اصولی . عصبانی بودم اما حرفهایش را قبول داشتم . همان منتقد امروز از دانشکده یی در ارمنستان دکتری گرفته است . نمایش دم هشتی را در مولوی اجرا کردم منتقد دیگری که بسیار نام آشناست نقدی میان حال نوشت . نه خیلی ما را کوبید و نه خیلی تمجید کرد . آن منتقد امروز کم تر می نویسد . میدانم چرا؟ چون فن اش را اجر نه نهادند . دوستانی که این سایت را راه انداخته اید تا نمایش ها پیشنهاد بشود یا نشود. احتمالا مطلب بنده روی صفحه نخواهد رفت اما اگر رفت بدانید که همه میخواهند بدانند چه کسی پیشنهاد میکند یا نمیکند . بنده میتوانم جز به جز یادداشت ( که مطلب خانم هاشمی هیچ شباهتی با یادداشت نداشته و حتی نقد هم نیست . مراجه بشود به کتاب اصول نگارش نقد برای تئاتر ) را پاسخ بگویم اما ممنون جناب خشایار هستم که ایشان را نه به سال ۸۸ و نه به اجرای دسته چندم رجوع دادند و اثر قبلی گروه را در بهمن ۹۳ به رخشان کشیدندو باعث شدند مطلب بنده کوتاه تر بشود . فقط خانم هاشمی عادت کنید به اینکه وقتی کاری را می بینید بعد از اجرا به گروه اجرایی نگویید خیلی خوب بود و فلان . و تنها برای نمونه عرض کنم چون عادت ندارم خیلی کارهایم را توضیح بدهم ، بنده در مقام زندگی شخصی که خداراشکر هیچ وقت احتیاجی به نمک گیر کردن کسی نداشته ام و در کار هنری خودم هم به دنبال به روز کردن حکمت ِ تکنیک پذیرائی قبل از تعزیه را داشتم وگرنه با مدرک کارشناسی ارشد و سالی چند پیشنهاد بازی در تلویزیون و سینما احتیاجی به نمک گیر کردن تماشاگر ندارم . من خودم را وقف کار در تئاتر کردم . تماشاگرم به دیدن کارهایم می اید . این شما هستید که با غلط نویسی باید مراقب باشید کسی نمک گیر مطالب تان نشود . هر چه کشیدیم در سختی های راه نمایش در این شانزده سال فعالیت از همین نمک هایی است که برای زر و زور بیشتر شماها ریخته اید .
      کاوه مهدوی

      • یک منتقد گفت:

        کارگردان ارجمند ،
        نقد فرهنگ می خواهد ، فرهنگ ِ غنی ِ اسلامی . چنان که حسین بن علی (ع) برای امر به معروف و نهی از منکر دست به قیام می زنند . در فرهنگ های غیر اسلامی نیز نقد همیشه از جایگاه ویژه ای برخوردار است . فی المثل در فرهنگ لیبرال ؛ همه ی انسان ها با هر دیدگاه و درجه و مقامی ، در نقد ، باهم برابرند . و متاسفانه شما فاقد فرهنگ ( نقد پذیری ) هستید . عصبانی نشوید . درست بخوانید . شما بی فرهنگ نیستید ، مثل هر جوان دیگر سرخورده ی این تئاتر ، نقدپذیر نیستید . دوباره بخوانید ، فرهنگِ نقد پذیری .
        این اولین بار است که کسی از وبسایت خبری – تحلیلی تئاتر فستیوال به دیدگاهی پاسخ می دهد . چرا که برای اولین بار دیدگاهی در سایت درج شد که دچار یک خاله زنکیسم مدرن و خطرناک است . همه چیز را به همه چیز ربط دادن ، بی سواد جلوه دادن همه و فرق ِ بین یادداشت و نقد را نفهمیدن و بر هر کسی و هر تفکری ، ظن و گمان ِ بد بردن ، که به فرموده ی امیرالمومنین علی (ع) از بدترین گناهان است ، تنها چند دلیل از دلایلی است که اثبات می کند دیدگاه شما ، دچار خاله زنکیسم است و دیگر اینکه نوشته خانم هاشمی یک یادداشت است ، نه نقد و ایشان خبرنگارند و نه منتقد و خبرنگار است که یادداشت می نویسد ، نه منتقد و خبرنگار است که بر حسب وظیفه خود به پشت صحنه می آید و شماره بازیگران را برای بانک اطلاعاتی سایت درخواست می کند .
        شما را واگذار می کنم به همان جمع دوستان تان از دانشگاه های معتبر جهان!! که در دیدگاهتان نام برده اید !!! گمانم دیدگاه شما را هر کس بخواند تصور خواهد کرد که بعد از مرحوم سمندریان ، در زمینه سواد ، تکنیک ، آگاهی و حتی سن وسال ، جز شما ، کس دیگری در تئاتر این مرز و بوم وجود ندارد . بهتر است برای تنویر افکار عمومی کمی از رزومه ی خود بیان کنید . تاریخ تولد هم کافی است . البته اگر روشن شدن افکارعمومی برای شما مهم است و ترسناک نیست .
        تا قبل از اینکه بخواهم از خاطرات قهوه خوردنم با هیچکاک ، تئاتر رفتنم با وودی آلن و همکاری ام با رابین وود ( البته که از شناخت این شخص عاجزید ) افسانه سرایی کنم ، البته به سبک شما ، این دیدگاه مخالف را به پایان می رسانم .
        نامم : المیرا
        نام خوانوادگی : نداف
        تحصیلات : دکترای فلسفه ( از دانشگاه های معتبر غیر خارجی )
        با سابقه ی شانزده سال و یک ماه نقد در عرصه تئاتر و سینما (!)

        • شاهین گفت:

          ترکوندیشا …. زنده است این بنده خدا ؟
          بابا چرا تا به هر کی یه چی میگی سریییییع بهش بر می خوره …
          عجب دوره زمونه ای شده ها …
          حتما باید طرف بیاد کارتو ببینه بعد تعریف و تمجید کنه تا بگی آفرین ، مرسی که کارمو نقد کردی ؟؟؟؟

      • سیستانی گفت:

        کاوه عزیز این لحن شما برای من که سالهاست تیاتررا دنبال می کنم غیرقابل توجیه اگر درجامعه ای زندگی می کردیم که هیچکدام با مفهوم نقد تحلیل اشنا نبودیم شاید بحث شما وارد بود ولی اصلا متوجه نارضایتی شما نمی شوم .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *