جلسه نقد و بررسی نمایش ” مرغابی وحشی”


فیلمِ نمایش ˝مرغابی وحشی˝ نوشته مشترک نادر برهانی مرند و آرش پارساخو (با نگاهی به نمایشنامه‌ای از هنریک ایبسن) به کارگردانی نادر برهانی مرند در خانه فرهنگ شیخ هادی نمایش داده شد.

تئاتر فستیوال

به گزارش تئاتر فستیوال ، در این جلسه پس از نمایش فیلم تئاتر “مرغابی وحشی”، امین عظیمی جلسه نقد و بررسی این نمایش را با همراهی مهمانان ویژه جلسه فیلم ـ تئاتر و مشارکت علاقه‌مندان حاضر آغاز کرد.

عظیمی نخست اشاره کوتاهی به فضای نمایشنامه و مقایسه آن با سایر آثار هنریک ایبسن پرداخت و گفت: گروه تئاتر “معاصر” در مجموعه فعالیت‌هایی که در سال‌های گذشته تا به امروز داشته اند،همواره یک نکته برایشان حائز اهمیت بوده و آن،تلاش برای تجربه های جدید است.

به ویژه در چارچوب آثاری که ما آنها را با عنوان نمایشنامه های رئالیستی می‌شناسیم.انتخاب و اجرای نمایشنامه هنریک ایبسن توسط آقای نادر برهانی مرند در سال ۸۶ می‌تواند در همین راستا قابل بررسی باشد.دوره اول نمایشنامه نویسی ایبسن مربوط به آثاری است که تحت تاثیر رمانتیک‌هاست و بیشتر فضای تاریخی دارد.از نمایشنامه ستون های جامعه است که وارد فضای رئالیسم می‌شود و بیشتر سعی می‌کند در نمایشنامه نویسی دیدگاه های اجتماعی خود را به شکل خیلی صریح بیان کند.

بعدا نمایشنامه “خانه عروسک” را می‌نویسد که به دلیل ترسیم زن مدرن بسیار جریان‌ساز می‌شود و بعد هم نمایشنامه‌های “اشباح” و “دشمن مردم”، اما نمایشنامه “مرغابی وحشی” که بعد از “دشمن مردم” نوشته می‌شود،
یک فصل تازه است در روند نمایشنامه نویسی ایبسن.آن نگاه صریحی که در کارهای قبلی اش داشت،اینجا به شدت فرو کاسته شده و سعی کرده از طریق نمادپردازی لایه‌های مختلف ذهنش را ترسیم کند.

این منتقد ادامه داد: بیش از هر چیز شخصیت “گریگرز” مد نظر ایبسن بوده که یک فرد با آرمانگرایی خودش و یک خواسته ذهنی، برای این‌که حقیقت را به خانواده‌اش برگرداند،چطور آنها را به سمت نابودی و تباهی می‌کشاند. البته این روند مربوط به متن اصلی ایبسن است اما نمایشی که آقای برهانی مرند اجرا کردند، تغییرات چشمگیری در بازنویسی و دراماتورژی نمایش ایجاد کردند؛ چه در شکل روایت و چه در انتقال مضمون نوشته‌اش.

در ادامه این جلسات، نادر برهانی مرند به ارائه توضیحاتی در باب چگونگی انتخاب و اجرای نمایشنامه “مرغابی وحشی” پرداخت و گفت: این متن را من و آقای آرش پارساخو با هم نوشتیم. نگارش و اجرای این نمایشنامه، در ادامه کارهایی بود که ما در دوران جوانی شیفته‌وار به سراغ آثار کلاسیک می‌رفتیم و در آن مقطع این انتخاب ها به صورت غریزی بود. زیبایی موضوع همین بود که ما خیلی فکر نمی‌کردیم داریم یک کار خارق‌العاده انجام می‌دهیم. ما یک کار غریزی در حوزه ادبیات و در واقع بازخوانی یک اثر سترگ می‌کردیم و این در ادامه کارهای دیگر ما مثل “مرگ فروشنده” و “رومولوس کبیر” بود. در بازخوانی یا بازنویسی این متن، بیشتر از آن‌که دغدغه مضمون داشته باشیم، شکل روایت بود که ما را جذب خودش کرد. فکر کردیم داستانی که با سه طرح و سه روایت پیش می‌رود، چگونه محصولی خواهد بود. البته این کار کمی برای ما سخت بود.در میانه‌های کار حس کردیم از پس این نوع روایت و تغییر ساختار برآمده‌ایم.گرچه الان هم این نمایش قابل دفاع است اما این اجرا مربوط به ده سال پیش است و اگر اکنون به سراغ آن برویم،حتماً به شکل دیگری کار خواهیم کرد.

برهانی مرند همچنین تاکید کرد: شاید بتوان گفت این نمایشنامه استعاری‌ترین کار ایبسن است. برای مثال نورهایی که در کار به آنها اشاره می‌شود،مثل نور سبزی که همیشه در اتاق پدربزرگ است، از منظر ایبسن حتی رنگ سبز مفهوم دارد،ولی ما چندان به لایه‌های استعاری کار فکر نکردیم. قصه برای ما جذاب‌تر بود و مفهومی را که در پشت آن بود، به فراخور شرایط معاصر کشورمان جذاب‌ترش کردیم، به این معنا که فقر چگونه می‌تواند یک خانواده یا جامعه‌یی را به اضمحلال بکشاند که حافظه تاریخی‌اش در مورد اتفاقی که برای شخصیت “رومن” افتاد،تنها یک شب طول بکشد. بعد دیگر فراموش می‌کند. انگار این خانواده می‌تواند نماد جامعه ما باشد که حافظه تاریخی‌اش حتی یک شب هم دوام نمی‌آورد. ما این نمایش را به لحاظ سیاسی در مقطعی اجرا کردیم که برایمان خیلی دغدغه بود.

پس از کارگردان نمایش،آرش پارساخو نویسنده مشترک متن، به ارائه توضیحاتی در مورد وجوه ملودراماتیک نمایش پرداخت و خاطرنشان کرد: شاید این جنبه که شخصیت “گریگرز” با آرمانگرایی‌اش وجه دراماتیکی به فضای نمایش می‌بخشد،جنبه ظریفی است برای کسانی که نمایشنامه را خوانده اند و حالا این بازخوانی را می بینند.در توضیح اینکه چرا قصه در برخی لحظه های نمایش مهم‌تر است، باید بگویم نمایشنامه در جاهایی خیلی استعاری و حتی سمبولیستی است. وقتی ما داشتیم دوباره به نمایشنامه نگاه می‌کردیم، حس کردیم ماجرای حقیقت‌گرایی و آرمانگرایی مربوط به همان زمان بوده است.

بنابراین سعی کردیم آنها را از نمایشنامه دربیاوریم و چیزهایی را جایگزین کنیم که مربوط به زمان خودمان است.در پروسه بازخوانی من و آقای برهانی همیشه نظرمان اینست که اگر ما چیزی را از نمایش برداریم و چیز دیگری جای آن بگذاریم و حتی تماشاگران حرفه‌یی که نمایشنامه را خوانده‌اند، اجرا را می‌بینند، برخی اوقات باورشان نمی‌شود که این بخش در نمایشنامه اصلی نبوده.

پارساخو ادامه داد: در “مرگ فروشنده” یک نمونه داشتیم که شخصیتی بود که صداها را ضبط می‌کرد و این شخصیت آنقدر در بافت کار نشسته بود که تماشاگران و حتی کسانی که استاد بودند و متن را قبلاً خوانده بودند، باورشان نمی‌شد که این صحنه در نمایشنامه اصلی نبوده. ما نظرمان اینست که وقتی چیزی را از نمایش برمی‌داریم، مثل کسی که یک بنای قدیمی را مرمت می‌کند، باید آنقدر درست و دقیق کار کنیم که دیگر در متن جدید چیزی دست‌خورده نباشد.

البته سعی کردیم ساختمان دراماتیکی که نویسنده به دنبال آن بوده و نحوه تاثیرگذاری‌اش خیلی به هم نخورد. ما در کارمان طبق سنتی که داشتیم دو مورد را اصل قرار دادیم: نخست قصه، یعنی مخاطب قصه را بفهمد و باور کند. تماشاگر باید در ذهن خود تحلیل کند که این شخصیت‌ها چطور آدمی هستند. مثلاً حالا که فیلمِ نمایش را پس از چند سال دوباره دیدم،حس کردم “گریگرز” و شخصیت‌های دیگر خیلی به آدم‌هایی که در جامعه‌مان داریم، شباهت پیدا کرده‌اند. یعنی رنگ و تاثیرهایی را به صورت ناخودآگاه از جامعه گرفته‌ایم و به این شخصیت‌ها تزریق کرده‌ایم تا آدم‌های قابل لمس‌تری بشوند و این کمک می‌کند داستان راحت‌تر پیش برود.

کما این‌که می‌دانیم ایبسن از اولین نمایشنامه‌نویسانی است که این‌قدر داستان را دراماتیک می‌کند و این‌گونه داستان می‌گوید.او اولین نمایشنامه‌نویسی است که دیالوگ‌هایش به جای شعر، مثل دیالوگ‌های واقعی آدم‌هاست! نمی‌توان از او انتظار داشت در ابتدای راه چندان قصه‌گوی قهاری باشد،چون پشتوانه محکمی نداشته است. پشتوانه او نمایشنامه‌نویس‌هایی بودند که بیشتر
منبع‌شان حماسه و اسطوره بوده است.

پارساخو همچنین یادآور شد: ما نمایشنامه را تا حدودی ملودرام کردیم. با توجه به این‌که شخصیت “جینا”، در نمایشنامه مرکزیت داشت و این برای تقویت قصه و ارتباط بهتر با مخاطب بوده است، چون امکان دارد به خاطر مباحث آرمانگرایی،ارتباط مخاطب در جاهایی با اثر قطع بشود.

برهانی مرند نیز در تکمیل توضیحات پارساخو ابراز داشت: این‌که نمایش ملودارام هست یا نه، بستگی دارد به این‌که از چه زاویه‌ای آن را تحلیل کنید، یا این‌که ما از زاویه دید کدام قهرمان نمایش، به قصه نگاه کنیم. اگر از منظر “جینا” به این ماجرا نگاه کنیم، یعنی کسی در گذشته عاشق او بوده و حالا برگشته و به این ماجرای پدر برمی‌خورد، می‌بینیم که اتفاقا خیلی تراژیک است،ولی اگر منظر “گریگرز” نگاه کنیم، ممکن است وجوه ملودراماتیک آن بچربد. به همین دلیل چندان جرات نمی‌کنم بگویم این نمایش خیلی هم ملودراماتیک بوده.این کار یک ملغمه‌ای است که خودمان هم نمی‌توانیم تشخیص بدهیم.

امین عظیمی در پاسخ به توضیحات کارگردان چنین بیان کرد: به نظرم در این نمایش لایه‌های حسی شخصیت‌هاست که بیشتر پررنگ شده. مثلاً حتی موسیقی نمایش هم بیشتر در جهت تقویت انتقال احساسات است.در جایی که “گریگرز” با پدرش حرف می‌زند،اولین بار است که موسیقی می‌آید.

برهانی مرند نیز ضمن ابراز مخالفت با نظر منتقد برنامه، چنین توضیح داد: در صحنه پایانی نمایش و ماجرای نامه، که کاملاً بازنوشت خودمان است و در متن اصلی به این شکل نیست، با گروه اختلاف داشتیم. یادم است ده روز مانده بود به آغاز اجراها، ما یک پایان‌بندی دیگری داشتیم و بعد یک‌شبه تصمیم گرفتیم پایان نمایش را عوض کنیم که گروه به شدت مخالف بود.دلیلش این بود که الان این رویکرد، معاصرتر و به روزتر است.

بنابراین وقتی “گریگرز” می‌آید، مثل کسی که ماجرای هولناک شب پیش را به راحتی فراموش می‌کند، چون گرسنه است و نامه را هم می‌بیند که در آن نوشته شده قرار است ماهانه صد کرون به پدرش و یک عمر به دخترش برسد. پس فقر کار خودش را می‌کند و این خیلی تراژیک است.آنجا نه برای تهییج احساسات، بلکه کاملاً برای انتقال معنای تراژیک قصه موسیقی را به کار بردیم.در واقع موسیقی همیشه کاربرد احساس‌برانگیز نداشت. بلکه در خدمت معنا هم بود.

در بخش دیگری از نشست نقد و بررسی فیلم ـ تئاتر “مرغابی وحشی”، فرزین محدث درباره حضور خود در نمایش به عنوان بازیگر اینگونه توضیح داد: خصوصیتی که کارکردن با آقای برهانی و گروهش دارد،اینست که شخصیت‌ها فقط در چارچوب متن نیستند. یعنی در بازنویسی متن، زوایای پنهان آنها بارز می‌شود. حتی شخصیت کشیش در نمایشنامه ایبسن خیلی کوتاه است. در بازنویسی این شخصیت پرداخت شد و آن علاقه‌ای که به “ادریک” دارد،شکل گرفت. برای تمام کاراکترها این اتفاق می‌افتاد.این اتفاق در چارچوب بازنویسی گروه آقای برهانی است.انگار شما با یک متن جدید روبه‌رو می‌شوید که منبعث از آن متن قدیم است. در واقع یک متن جدید با دغدغه‌های جدید است. مثل برخی از مونولوگ‌های این شخصیت‌ها و حتی نحوه مرگشان که چطور اتفاق می‌افتد. این موضوع اتفاق جذابی برای بازیگر است.او با شخصیتی مواجه است که حالا توسط گروه نویسنده و کارگردان خلق می‌شود که باید تلاش کند تا به آن شخصیت برسد.

او افزود: برای منِ بازیگر جذاب بود بدانم حالا برای کشیش چه اتفاقی می‌افتد و چه روندی را طی می‌کند.این روند در جریان تمرین ها شکل می‌گرفت. یعنی بعضی صحنه ها را تیم نویسندگان سر صحنه می‌نوشتند. ما یک متن ثابت نداشتیم. هر روز سر تمرین صحنه‌هایی به متن اضافه یا کاسته می‌شد. ما حتی در تمرین هایمان با نوع دیگری از کارگردانی روبه‌بو بودیم. آقای برهانی دست به آزمونی زده بود که شخصیت مادر و دختر را هر دو یک نفر یعنی خانم الهام پاوه‌نژاد بازی می‌کردند. مثل پلان‌های سینمایی شده بود. در دهه هشتاد، این نوآوری‌ها خیلی عجیب و غریب بودند.

پس از توضیحات عوامل نمایش “مرغابی وحشی”، گروه مهمانان به انتقادات و پرسش‌های برخی از حاضرین در جلسه پاسخ دادند.در پایان جلسه به کارگردان،نویسنده و بازیگر این نمایش،لوح سپاس و هدایایی به رسم یادبود تقدیم شد.

در نمایش “مرغبی وحشی”،الهام پاوهنژاد،افسانه ماهیان،هومن برقنورد،سیامک صفری، کاظم هژیرآزاد و فرزین محدث بازی کرده‌اند.

نمایش “مرغابی وحشی” سال ۸۶ در تالار چهارسو روی صحنه رفت و با استقبال روبرو شد. نمایش نامبرده در جشنواره بینالمللی تئاتر ایبسن که توسط دولت نروژ برگزار میشود،حضور داشت.

گفتنی است، جلسات نمایش فیلم ـ تئاتر باشگاه تئاتر تهران، ماهانه یک روز در خانه فرهنگ شیخ هادی برگزار می‌شود و ورود علاقه‌مندان و دوستداران تئاتر به این جلسات آزاد و بلامانع است.

منبع : سایت خبری تئاتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *