در مصاحبه اختصاصی با تئاتر فستیوال :

مانلی حسین پور : بهترین حس دنیا این است که با نمایشمان ، عشق را به مردم پیشکش کنیم


نمایش « اکوان دیو » به نویسندگی و کارگردانی عباس عبداالله زاده ، قصه ی بیژن و منیژه را از شاهنامه روایت می کند . مانلی حسین پور، در کنار سروش طاهری ، احمد داودی ، فرشاد مجرب ، مصطفی زندی و … در این نمایش بازی می کند . به همین بهانه خبرنگار تئاتر فستیوال ، گفت و گویی با بازیگر این نمایش انجام داده است که می توانید در ادامه بخوانید :

در نمایش « اکوان دیو » ، نقش « منیژه » را ایفا می کنید . در رابطه با بازی در این نقش و چالش هایی که برایتان بوجود آورده است ، توضیح دهید  .

نقش « منیژه » برای من بسیار دلنشین و قابل لمس بود . نقش دختری که از بچگی آرزو داشتیم جای منیژه باشیم و عاشق مردی جذاب و عاشق پیشه شویم و در آخر هم ، به عشقمان برسیم . همیشه در ذهنم بیژن و منیژه ، لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد ، عشق های مقدس و ناکامی بودند که همگی در حسرت آن زمان و آن عشق ها مانده ایم . ولی وقتی متن « اکوان دیو » را خواندم ، سعی کرده ام منیژه ی شاهنامه را با منیژه ی امروز تلفیق کنم ، مثلا نوع ادا و عشوه ها و نوع دیالوگ گویی منیژه و بیژن مثل مخ زدن های دختر و پسرهای امروزی است . ولی در کل سعی کرده ام لحظات عاشقی ، نا امیدی ، کلک های زنانه و آوارگی منیژه را مانند گذشته به تصویر بکشم . در دنیای امروز که دیگر عشق ، جایگاهی ندارد ، من باید عشق و باور عشق را با احساس ، به تماشاگران نشان می دادم که کمی سخت بود  .

 به نظرتان منیژه ی این نمایش چقدر به زن امروز شباهت دارد و تا چه حد می تواند بازگو کننده دغدغه های زن امروز باشد ؟

واقعیت این است که با اینکه در دنیای امروز ، عشق معنی ندارد ولی آدم ها در حسرت عشق ، روزگار می گذرانند . هنوز دخترها اگر پسری را ببینند که واقعا عاشق او است و برای عشق خود هر کاری میکند و خیانت نبیند ، مانند منیژه ، حاضر است هر کاری برای آن مرد بکند . ولی متاسفانه الان دیگر شبیه منیژه داستان ما ، در جامعه امروز وجود ندارد ، اگر بخواهد هم ، اجتماع ، این اجازه را به او نمی دهد . عشق منیژه داستان ما ، عشق قدیمی است و فداکاری او هم قدیمی است . به همین خاطر است که تماشاگر ، همراه با منیژه و بیژن ، اشک میریزد و می خندد . چون دوست دارد ، خودش هم همینطور باشد . منیژه دیالوگی دارد که به دنیای امروز نزدیک است . او می گوید : « دنیای بد و بی رحمی شده است ، چه به روز عشق آورده اند ؟! با عاشق چه کار کرده اند که وقتی صداقت از حد میگذرد ، کس و ناکس به او بی اعتماد می شوند و می گویند حیله ی پشت این صداقت چیست ؟! » این دیالوگ کاملا اجتماع امروز را بیان می کند . دختر و پسرهایی که جز منافع خودشان به چیز دیگه ای فکر نمی کنند و نمایش « اکوان دیو » ، اشاره ای به دنیای امروز دارد .

آیا از اجرا و بازخوردهای آن تا به حال راضی بودید ؟

بله از اجرا راضی و حتی از بازخورد آن ، بیشتر راضی هستم . خدا را شکر که نمایش مان بازخورد خوبی داشت . از نظر من بهترین حس دنیا این است که با بازی و نمایشمان لحظاتی ، عشق را به مردم پیشکش می کنیم و این مسئله برای من رضایت بخش است که حس زیبای عشق را در چشم های بعضی از تماشاگرها می بینم و نقدهای قشنگی که میشنوم به من برای ادامه انگیزه می دهد  ، مثلا  یکی از تماشاگرها به من گفت : « عشق شما و ترس منیژه برای من مثل مزه ی خوشمزه ترین غذایی بود که مادرم در بچگی برای من درست می کرد . » این دیالوگ برای من بسیار دلنشین بود .

صحبت پایانی اگر دارید بفرمایید .

نمایش « اکوان دیو » یک نمایش جذاب ، شیرین و عاشقانه است که زبان آن بسیار روان و خودمانی و قابل لمس است . تماشاگران امروز از شاهنامه چنین تصوری ندارند و مطمئن هستم از دیدن آن پشیمان نمی شنوند . من توصیه ای که برای دیدن این نمایش ، به هنرمندان تئاتر دارم این است که با دید منتقدانه و منفی به نمایش نگاه نکنند ، و برای دیدن آن بیایند و از تماشای آن لذت ببرند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *