یادداشتی بر "اهالی هوا" به کارگردانی دیانا فتحی به بهانه اجرای آن در سی و هفتمین جشنواره تئاترفجر

یک عاشقانه نا تمام


“اهالی هوا” یک نمایش نسبتا خوب است که قصه دارد ، گرچه در روایت و قصه گویی کاملا نمی تواند موفق عمل کند و گاهی مخاطب را بی جواب می گذارد . این نمایش مونولوگ است و سه بازیگر این اجرا به کمک تصاویری که توسط ویدئو پروجکشن نمایش داده می شود ، قصه را بیان می کنند ، تصاویری که سعی دارند برای مخاطب فضاسازی کنند . کارگردان در طراحی صحنه نیز به تصاویر پخش شده و تنها وجود سه صندلی به عنوان آکسسوار صحنه اکتفا کرده است. این تصاویر مطابق با قصه نمایش پیش می رود : از کافه ای در خیابان کریمخان آغاز می شود تا خانه یکی از پرسوناژهای غایب پیش می رود .

عنصر تاثیرگذار این اجرا موسیقی آن است ، از ابتدای نمایش افکت های صوتی پخش شده همچون “صدای آب” برای مخاطب طرح سوال می کند ولی کارگردان به درستی در انتهای اجرا به سوال ایجاد شده در ذهن مخاطب پاسخ می دهد . ویژگی قابل تحسین دیگر در این اجرا هماهنگی بین ارکان نمایش است ، از گروه بازیگران تا آهنگساز و طراح افکت همگی همگام با کارگردان پیش می روند و به قصه نمایش در صحنه جان می دهند .

“اهالی هوا” یک اثر عاشقانه است ، ولی متاسفانه در شیوه روایت خود ضعف دارد به نوعی در قصه به حاشیه بیشتر از متن بها داده می شود و ما به جای آنکه به شخصیت های نمایش نزدیک شویم تنها یک نمای کلی از شخصیت می بینیم ، آنچه مشخص است این است که فضایی که قصه در آن جریان دارد و روحیات پرسوناژها به خوبی توسط کارگردان اثر درک شده ، گویی سوژه را زیست کرده است ؛ولی نمی تواند آند را تمام و کمال برای مخاطب شرح دهد . به همین دلیل مخاطب نمی تواند با پرسوناژها همذات پنداری کند .

در نمایش ، مخاطب پرسوناژ یاسی را می بیند که عاشق است و گمان می کند که عشقش ( روزبه ) او را دوست ندارد ولی هر چه قصه پیش می رود در مونولوگ های روزبه مخاطب خلاف آنچه یاسی برایش گفته را می بینید و کارگردان عزیز در هیچ قسمتی مخاطب را از آنچه به واقع در دنیای قصه رخ داده است آگاه نمی کند انگار همه چیز در ابهام اتفاق می افتد .

شخصیت پردازی پرسوناژ خاطره نیز بسیار مبهم است . کارگردان هیچ پرسوناژی را در این نمایش کامل به مخاطب معرفی نمی کند ما همان قدر خاطره را می شناسیم که یاسی را و کتاب فروش خیابان انقلاب را . فقط کارگردان سعی می کند با تصاویر الصاق شده به قصه ، گره هایی را برایمان باز کند که چون بیشتر در فضای خیابان گردی می گذرد اطلاعات مفیدی به مخاطب نمی دهد.

راوی در این نمایش مدام تغییر می کند و این اتفاق مثبتی در شیوه روایت قصه است زیرا این جابه جایی باعث می شود مخاطب جذب قصه شود و برای کشف آن تلاش کند ، بنابراین “اهالی هوا” می تواند به راحتی مخاطب خود را تحت تاثیر قرار دهد . در این اتفاق استفاده از میزانسن بدون بهره بردن از دکور و رنگ و با کمترین استفاده از موسیقی و در واقع استفاده کامل و صد درصدی از بازیگر و البته دیالوگ بسیار موثر است . آن هم بی آنکه نمایش از ریتم بیفتد و مخاطب خسته شود .

نمایش “اهالی هوا” با آنکه مخاطب را درگیر قصه می کند ولی باز هم یک چیز کم دارد تا آن را به نمایشی ایده آل تبدیل کند . در پایان بندی خود نیز دچار یک شتاب زدگی است ، شتاب زدگی ای که برخلاف روند قصه پیش می رود و فضای نمایش را کاملا متفاوت می کند و این ضعف به نمایشنامه برمی گردد و بازی به اندازه و کنترل شده بازیگران دیگر نمی تواند پایان بندی را نجات دهد . انگار در پایان بندی یک تاکید و یا حتی یک نقطه گذاری کم داریم .

در مجموع اهالی هوا با تمام کمی و کاستی ، نمایشی سرگرم کننده و قصه گو است . اثری که اگر کارگردان از دنیای آن فاصله بگیرد و خود را جای تک تک مخاطبان بگذارد و یک بار دیگر نمایشنامه را بخواند ؛ قطعا قسمت هایی را برای لذت بیشتر مخاطب از قصه و نزدیک شدنش به دنیایش ، به آن اضافه خواهد کرد و قطعا این بار مخاطبان بیشتری را با اتمسفر خود هم هوا می کند .

نسترن داوودی – دپارتمان نقد تئاترفستیوال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *