می خواستم از دستان پر مهرش مجوز بگیرم اما …


دل نوشته ی زیر را میکائیل شهرستانی ، کارگردان و بازیگر تئاتر چند روز بعد از درگذشت هما روستا ، بازیگر توانای تئاتر ، سینما و تلویزیون و همسر مرحوم استاد حمید سمندریان نوشته است و برای انتشار در اختیار تئاتر فستیوال قرار داده است .

تئاتر فستیوال ضمن تسلیت مجدد درگذشت این بانوی هنرمند ، این یادداشت را همزمان با خاک سپاری هما روستا منتشر کرده و امیدوار است کسانی چون میکائیل شهرستانی با پرورش شاگردان خود جای خالی هما روستا را پر کنند .

تئاتر فستیوال

با هما خانم زمانی از نزدیک آشنا شدم که تازه دوره بازیگریم را با استاد سمندریان (در رادیو) به پایان رسانده بودم . زنی موقر ، محترم ، مهربان و گزیده گوی . در سالن تمرین در تئاترشهر در نمایش “رمولوس کبیر” نقش “امیلیان” را بازی می کردم . استاد قصد داشتند آن نمایش را به صحنه ببرند اما پس از یک ماه و نیم تصمیم به تعویض نمایشنامه گرفتند . “ازدواج آقای می سی سی پی” … با رضا کیانیان در آن نمایش آشنا شدم و طبیعی بود که نقش زن اصلی نمایش (آناستازیا) را هما خانم بازی کنند . نقش زنی پیچیده ، چندرو ، مرموز و سخت . نقشی که بازیگر قدری را می طلبید و چه کسی بهتر از هما خانم روستا … و من باز تست شدم . و برای نقش خود “سن کلود” برگزیده شدم . در پوست نمی گنجیدم . جوانی ۲۵ ساله در کنار بزرگانی چون احمد آقالو ، رضا کیانیان و … هما روستا . برای من که آن روزها جوانی بودم خام و جویای نام و البته (طلبه) در کنار این بزرگواران کار کردن مغتنم بود و استثنایی . پس به قدری که توان داشتم سعی کردم نقش را به بهترین شکل بازی کنم و در این میانه احمد آقالو و بانو روستا گذشته از استادم حمید سمندریان برای کمک به این جوان ، از هیچگونه کمکی دریغ نکردند . گذشت تا در نمایشی تلویزیونی (تله تئاتر شعبده باز) که به کارگردانی مرحوم دکتر مژده تولید شد ، همبازی شدیم . یک بار دیگر توفیق و شانس این را یافته بودم که در کنار هنرپیشه بزرگی چون هما روستا نقش آفرینی کنم و این بار ارتباطمان صمیمانه تر شده بود . چرا که تجربیات چند کار مهم به آن جوان جویای نام افزوده شده بود و در کنار او کار کردن ، دیگر به دشواری گذشته نبود و من چه لذتی می بردم که کارگردان آن نمایش با همان لحن استثنایی اش (دکتر مژده را عرض می کنم) بارها این جمله را تکرار می کردند که چقدر انتخابم برای دو نقش اصلی نمایش درست و سنجیده بود . و هما روستا به خاطر بازی درخشان در آن تله تئاتر از جشنواره صدا و سیما جایزه که نه ، حقشان را مطالبه کردند . بارها وقتی صحنه ای به پایان می رسید و گروه کارگردانی به بازبینی آن سکانس می نشست به خاطر بده بستان های به جای یکدیگر ، به هم تبریک می گفتیم و در این میان من بیشتر از ایشان تشکر می کردم ، چون سهم ایشان در این بده بستان ها بیشتر بود . تا زمانی که در جشنواره پلیس (اولین دوره) به بنده به عنوان بازیگر برگزیده دیپلم افتخاری دادند که نقش آن جایزه برایم هرگز مهم نبود . تنها چیزی که آن جایزه را برایم عزیز ، استثنایی و باارزش کرد آن بود که یکی از چند داور آن جشنواره بانو هما روستا بود و برای رساندنم به حقی که ایشان اعتقاد داشتند بسیار ستیز کردند و باز هم دینی دیگر از این بابت به گردنم گذاردند که تا همکاریمان در نمایش “سانتا کروز ” ، نتوانستم آن را ادا کنم . در آنجا (نمایش سانتاکروز که در ضمن مترجمش هم بودند) نقش محوری نمایششان (پلگرن) را به بنده پیشنهاد کردند نقشی که بسیار دوست داشتم . در آن مقطع سعی بسیار کردم تا رضایتشان را جلب کنم . نمایش با استقبالی بی سابقه از سوی تماشاگران رو به رو شد . و مهم تر از اقبال مخاطبین لبخند شیرینی که هر شب بر لبان نازنین همای تئاتر ایران نقش می بست برایم خوشایند و به یاد ماندنی بود و نوید این را می داد که شاید جبران محبت هایی را که در این سال ها به عنوان همبازی به من کرده بودند را کرده باشم .

قصد داشتم از دست پرمهرش مجوز نمایشنامه “ازدواج آقای می سی سی پی” را این بار به عنوان کارگردان بگیرم که تقدیر یاری نکرد . او آرام چشم بست . بر دوست و غیردوست . بر شادی ها و رنج هایش … بر همه جهان . بر جهانی که در گردش است و تنها می شود دل بست به زمانی که شاید در جهانی دیگر به استقبالمـــــان بشتابــد گشاده دست … گشاده رو … چون روزگارانـــی که در میانـــمان می زیست .

                                                                                                                                                    شباهنگام ، ششم مهر

۷ نظر ثبت شده است .

  1. علی گفت:

    خدا رحمتشون کنه .
    دیگه فقط شما رو داریم تو تیاتر استاد شهرستانی
    لطفا مراقب خودتون باشید لطفن ?

  2. سارا گفت:

    خدا بیامرزه هما روستا رو

  3. مولایی مریم گفت:

    استاد به شما تسلیت می گم انشالله هرچه سریعتر شاهد اجرای نمایش ازدواج اقای می سی سی پی شما باشیم

  4. محمد گفت:

    دلنوشته بی نظیری بود

  5. ملی گفت:

    من با اشک این یاداشت رو خوندم
    عاااااااالی بود عالی

  6. Hadi گفت:

    انشالله شاگردای استاد شهرستانی بتونن هما روستا و حمید سمندریان زمان خود شوند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *