بابک عبدالملکیان: فلسفه نمایش “سقوط” اخلاق و تعهد به اجتماع است


این روزها تماشاخانه استاد مشایخی میزبان نمایش “سقوط” به کارگردانی بابک عبدالملکیان است. نمایشی که نمایشنامه ی آن را آرتور میلر نوشته و متناسب با جامعه ی امروز ایران است. به همین بهانه تئاتر فستیوال گفت و گویی را با کارگردان این اثر ترتیب داده است.

تئاتر فستیوال

بیوگرافی مختصری از خودتان برای ما بگویید.

بابک عبدالملکیان هستم. متولد .۶۲ کارشناس بازیگری و کارشناس ارشد کارگردانی از دانشکده هنر و معماریِ دانشگاه تهران مرکز. از سال ۷۴ تئاتر کار می کنم. بازیگری، کارگردانی. از دستیاری طراح صحنه بشروع کردم و الان کارگردانم. در تئاتر سمت خیلی معنا ندارد، کار تیمی است. در حال حاضر هم تئاتر تدریس می کنم.

نمایش سقوط چندمین کار شماست؟

اگر منظورتان کارگردانی است، پنجمین کار.

کمی در مورد نمایش سقوط برای ما بگویید. چطور شد این نمایشنامه را برای اجرا انتخاب کردید؟

چون جواب این سوال خیلی ساده است شاید گفتنش به آن سادگی سخت باشد. ولی خب همین است، نمایشنامه را خواندم، خوشم آمد، به همین سادگی.

ملاک شما برای انتخاب نمایشنامه هایی که اجرا می کنید چه چیزی است؟

دو  فاکتور خیلی اساسی است. یک اینکه نمایشنامه به لحاظ ساختاری یعنی به لحاظ قصه، خلق موقعیت دراماتیک، به لحاظ شخصیت پردازی، به لحاظ اوج و فرودو در کل هر آنچه که ساختار را تشکیل می دهد، نمایشنامه خوبی باشد. نمایشنامه قدرتمندی باشد، همه چیز سر جایش باشد که میلر استاد است و فاکتور دوم هم در واقع تعلق خاطر یا اصطلاحا دغدغه ی شخصی نسبت به آن معنایی که در اثر مطرح می شود. نمایشنامه “سقوط” که البته توضیحی بدهم، این نمایشنامه نام اصلی اش همین “سقوط است” منتهی در ایران به نام “سقوط در کوه مورگان” توسط خانم محامدی ترجمه شده است. دلیلش هم این است که یک نمایشنامه  دیگری از میلر به نام “پس از سقوط” که نمایشنامه ی خیلی معروفی است، وجود دارد. این احتمال وجود داشته که این دو با هم اشتباه شوند به همین دلیل این نمایشنامه به نام “سقوط در کوه مورگان” ترجمه شده است. در واقع دو معنا در این نمایشنامه مطرح می شود که اکثر نمایشنامه های خوب این ویژگی را دارند. یکی وجه رئالیستی اثر است یکی وجه ناتورالیستی. وجه رئالیستی یعنی آن چیزی که در لایه اول متن دیده می شود. لایه اول متن در واقع می پردازد به یک خانواده که دچار چالشی می شوند، یکی از اعضای این خانواده رفتاری را می کند که از نظر سایر اعضای خانواده و از نظر اجتماعی که در آن زندگی می کنند، رفتار خلاف اخلاق است، خلاف تعهد است. که در طول نمایشنامه این ماجرا مطرح می شود که شخصیت اصلی، لایمن فلت می گوید که من پیش از هر کسی، پیش از اجتماع ام، پیش از خانواده ام، به خودم متعهدم و این چالش وجود دارد که در واقع اصالت با تعهد به خود است یا تعهد به اجتماع. حالا اجتماع فاکتور کوچکش می شود خانواده، بزرگش می شود خود اجتماع. این چالش ایجاد می شود بین آدم های مختلف و لایمن که درواقع به خودش باید متعهد می بوده یا به اجتماعش و بایدها و نبایدها، اخلاق و هر آنچه که هست. فلسفه نمایشنامه این است اما وجه دوم وجه ناتورالیستی اثر که کمی در واقع وجه اجتماعی تر یا به نوعی سیاسی تر این نمایشنامه است، می پردازد به دوره ی گذار جامعه ی امریکا از مفهوم سنتی خانواده به مفهوم مدرنش. مفهوم سنتی خانواده یعنی یک مرد و آدم های دیگری که پیرامونش هستند، که همه شان به او وابسته اند، از نظر مالی، از نظر احساسی، از نظر موقعیت اجتماعی و … در جایی همسر لایمن می گوید “من بدون اون چیکار می تونم بکنم اون پولداره، اون موقعیت اجتماعی داره، اون … من بدون اون چیکار می تونم بکنم”. این یک مفهوم از خانواده است. مفهوم دوم که مفهوم مدرن است، در واقع یک مرد است و در مقابل یک زن. یعنی کسی وابسته ی آن یکی نیست، کسی حول آن یکی نیست، کسی شاخ و برگ آن یکی نیست. زن کاراکتر مستقل، مرد کاراکتر مستقل و ارتباطی بین این ها وجود دارد. به نوعی به گذار جامعه ی امریکا از مفهوم سنتی خانواده به مفهوم مدرنش می پردازد. یک نکته ای که وجود دارد این است که این وجه یعنی وجه دوم در این نمایشنامه برخلاف سایر آثار میلر که عمدتا در ایران می شناسیم وجه پررنگی خیلی نیست، یعنی به نظر من. شاید البته تعلق خاطر من به مفاهیم اولیه آن باعث برداشت من باشد ولی بهرحال برداشت من این است که برخلاف آثار دیگر میلر مثل چشم اندازی از پل، مثل پس از سقوط، مثل مرگ دستفروش یا مرگ فروشنده که وجه اجتماعی خیلی پررنگ است، این نمایشنامه اینگونه نیست. وجه اجتماعی سیاسی نمایشنامه ای مثل مرگ دستفروش، اساسا مفهوم تامین اجتماعی و بیمه را در جامعه ی امریکا زیر و رو می کند. در اینجا شاید این نمایشنامه میلر حدود ۳۰-۳۵ سال با آن آثاری از میلر که ما می شناسیم تفاوت زمانی دارد. آن ها مربوط به دهه ۵۰  و ۶۰ امریکا اند، این مربوط به سال ۱۹۹۶ است. زمان گذشته است، زمانه عوض شده و مهم تر از همه ی این ها سن میلر بالا رفته و ما این ها را در خیلی از هنرمندهای حوزه های مختلف ادبیات، ادبیات نمایشی، رمان، شعر، داستان و سینماگران می بینیم که وقتی سن هنرمند بالا می رود، مفاهیم شخصی نسبت به مفاهیم اجتماعی، دغدغه های اجتماعی، اخلاقی و … پررنگ تر می شود.

چه مدت برای این نمایش تمرین کردید؟

این سوال هم دو جواب دارد. یک جوابش این است که ما حدود ۷ ماه پیش شروع به تمرین این نمایش کردیم. ولی جواب دوم این است که بنا به ماجراهای مختلف ۷ ماه به طور مستمر تمرین نکردیم. در مقاطع زمانی مختلف به دلایل مختلف مثل مسائل شخصی من، مسائل شخصی یکی، دو نفر از بازیگران، تعویض بازیگران و … یک سری توقف ها، از یک هفته تا یک ماه در این میان داشتیم. سه، چهار بازیگر عوض کردیم و یا آنها دچار مسئله شخصی یا کاری شدند یا من راضی نبودم. در نهایت یک سری تغییرات اتفاق افتاد. از ۷ ماه پیش شروع کردیم ولی منسجم در واقع ۷ ماه نبود، سه الی چهار ماه منسجم تمرین کردیم.

در مورد موسیقی نمایش. موسیقی نمایش انتخابی بود، از فیلم ها یا کارهای دیگر گرفته شده بود یا اینکه مختص این نمایش ساخته شده بود؟

هر دو را ما داریم. هم موزیک انتخابی داریم، هم موزیک ساخته شده. البته ساخته شده به معنای از بیس، از صفر نیست. چون بهر حال جغرافیا متفاوت است. می دانید چه می گویم. من با کسی که کار موزیک ما را انجام داد، آقای مودبیان بحث داشتم، هم تشخیص ایشان هم تشخیص من این بود که در واقع ما اگر بخواهیم از صفر یک موزیکی را بسازیم، ناخودآگاه آن وجه بومی ما داخلش می شود و آن چیزی که دقیقا حس آن جغرافیا و آن زمانه را دارد، اینجا ایجاد نمی شود و بنابراین در آن بخش هایی که ساخته شده در واقع از یک سری ترکیب ها استفاده شده است. یک سری کارهای ترکیبی در موزیک است.

ممنون و اگر حرف پایانی دارید برای ما بگویید.

منم ممنونم از شما. حرف خیلی خیلی تکراری است ولی به همین اندازه هم خیلی دارد و حتی بیشتر مهم است و آن این که تئاتر ما به ظاهر دارد به سمت خصوصی شدن می رود، در حالی که هیچ کدام از زیرساخت هایش نه سخت افزاری و نه نرم افزاری وجود ندارد. ما با مسائل بسیاری دست و پنجه نرم می کنیم، نه ما همه ی کسانی که کار خصوصی انجام می دهند و همچنان فکر می کنم که یک سری حمایت ها از سمت دولت لازم است، نه حالا حمایت مالی. اگر می گویم نه، نه اینکه لازم نداریم چون کمکی نمی کنند. یک سری حمایت های چه می دانم، تبلیغاتی، اطلاع رسانی، اینگونه حمایت ها واقعا لازم است. یکدفعه سیستم دولتی پایش را از تئاتر بیرون بکشد، کمی اوضاع بلبشو است و ما جز اینکه بیمار تئاتر هستیم، هیچ دلیل دیگری، تقریبا می شود گفت هیچ دلیل منطقی دیگری برای تئاتر کار کردن در این شرایط وجود ندارد. ولی بهر حال ما هستیم و تماشاگران جسته گریخته بهرحال هستند، شما هم هستید. مرسی از شما، خسته نباشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *