مهدی علینژاد : نقش هایی را انتخاب می کنم که بتوانم به طور کامل از پس آن برآیم


این روزها نمایش ” آسید کاظم ” نوشته مرحوم محمود استادمحمد به کارگردانی سارا داروفروش در تماشاخانه استاد فنی زاده در حال اجرا می باشد . مهدی علینژاد بازیگر تئاتر در این نمایش نقش ممد ریزه را که پرسوناژی پرجنب و جوش است را بازی می کند . به بهانه ی اجرای این نمایش خبرنگار تئاتر فستیوال گفت و گویی با علینژاد داشته است که می توانید آن را در ادامه بخوانید .

تئاتر فستیوال

آقای علینژاد ، چه شد شما ممد ریزه شدید ؟

خانم داروفروش من را برای نقش اسی قصاب انتخاب کردند و مدتی این نقش را تمرین کردم ولی بعد به ایشان گفتم نقش اسی قصاب به درد من نمی خورد و نمی توانم نقش اسی قصاب را آن طور که باید و شاید بازی کنم . در آن زمان بازیگر ممد ریزه فرد دیگری بود ، بر حسب اتفاق به آن بازیگر کار دیگری پیشنهاد شد و گفت که دیگر نمی تواند نقش ممد ریزه را بازی کند . پس از این اتفاق به خانم دارو فروش گفتم بگذار من این نقش را بازی کنم ، به این خاطر که این نقش بیشتر به من نزدیک است . او قبول کرد و من نقش ممد ریزه را بازی کردم و دوستم ، حسام را برای نقش اسی قصاب معرفی کردم .

ممد ریزه جوانی هفده ، هجده ساله است ، بچه پایین شهر است و پدر و مادر او وضع مالی خوبی ندارند و بسیار شیطان است . چون به این فرد در خانواده توجه نشده و دیده نشده ، به هین دلیل سعی در دیده شدن خود دارد و مدام شیطانی می کند ، کری می خواند و حرف های سنگین می زند تا کمی دیده شود . در این نمایش هم می بینید که در بیرون از خانه ها هم بزرگتر ها به او تو سری می زنند و به غیر از لحظه ای که در پایان نمایش آسیدکاظم می آید ، ترنا و کاپ را به او می دهد و می گوید : من شاه نیستم ، تو شاهی ! من شخصیت ممد ریزه را دوست داشتم .

به غیر از ممد ریزه کدامیک از پرسوناژهای نمایش را دوست دارید ؟ دوست داشتید آن نقش را بازی کنید ؟

هیچکدام . به این دلیل که من و خانم دارو فروش همیشه با هم متن را انتخاب می کنیم و وقتی کاری را می خواهیم شروع کنیم ، در همان ابتدا ، من نقشم را انتخاب می کنم یعنی نقش هایی را انتخاب می کنم که بتوانم از پس آن بر آیم و با توجه به توانم بتوانم آن نقش را خوب بازی کنم .

گروه ” آسیدکاظم ” را تقریبا من چیدم ، یعنی من به خانم داروفروش پیشنهاد می دادم ، آن دوستان می آمدند ، نقش را می خواندند و ایشان هم تایید می کردند . به همین خاطر نقش هایی را که برای خودم انتخاب می کنم ، سعی می کنم نقشی باشد که بتوانم کامل از پس آن برآیم .

فکر می کنم در انتخاب بازیگر موفق هستم و بسیار خوب ، بازیگر انتخاب می کنم .

پرسوناژ ممدریزه یک رابطه رفت و برگشتی با محسن هاپی دارد ، چگونه توانستید با آقای بهمنی به این رابطه برسید ؟

سارنگ از دوستان ما است و ایشان را هم من به خانم داروفروش معرفی کردم . محسن هاپی نوچه ممدریزه است و ممدریزه نیز نوچه اسی قصاب و شاگرد مغازه اوست . این یک سلسله مراتب ارتباط است .

سارنگ بازیگر بسیار خوبی است ، دو نفر دیگر هم برای این نقش انتخاب شده بودند اما با صحبت هایی که با خانم داروفروش داشتیم ، با آن دو نفر ارتباط به درستی شکل نمی گرفت . محسن هاپی هم شیطان است ولی بازیگر این نقش باید بداند که نوچه ممدریزه است . دوستان قبلی این موضوع را درک نمی کردند . بعد از آن دو نفر ما با آقای بهمنی صحبت کردیم . او بسیار بازیگر توانمند و خوبی است و از روزی که وارد این نقش شد حتی در مرحله دور خوانی ، آنقدر خوب بودند که من در بازی از این اجرا بیشتر از اجرای قبلی لذت می برم و مخاطبی که می آید بیشتر از من و محسن هاپی لذت می برد . به این دلیل که آن ارتباط دقیق شکل گرفته و جایگاه ها سر جایش است .

اگر نمایشنامه آسیدکاظم ” را از نمایشنامه های استاد محمد کنار بگذاریم ، از میان بقیه آثار او شما کدامیک از نمایشنامه های ایشان را دوست دارید و دوست دارید به جای کدامیک از پرسوناژها بازی کنید ؟

متاسفانه من نمایشنامه های دیگر استاد محمد را نخوانده ام به این خاطر که من در سال ۸۷  شاگرد آموزشگاه استاد سمندریان بودم و ایشان اصولا به متن های ایرانی اعتقاد نداشتند و به ما می گفتند تنها متن خارجی . به همین خاطر ما از آنجا برای خواندن متن های خارجی تربیت شدیم به جز نمایشنامه های آقای بیضایی . البته استاد سمندریان به استاد محمد و نویسنده های دیگر احترام می گذاشتند ولی می گفتند نمایشنامه خارجی خیلی استخوان دار تر است . به همین دلیل متاسفانه من فقط نمایشنامه ” آسیدکاظم ” را آن هم به این خاطر که خانم داروفروش قرار بود برای کار کلاسی اش انجام دهد ، خواندم .

 ولی شنیدم که متن ” شب بیست و یکم ” استاد محمد خیلی خوب است و حتما آن را می خوانم ، البته بعد از کلاس استاد سمندریان نمایشنامه های ایرانی بسیاری خواندم متن هایی از آقای چرمشیر و آقای نادری . ولی از متن های مرحوم استاد محمد همین یک نمایشنامه را خوانده ام .

از بین نمایشنامه های خارجی کدامیک را بیشتر دوست دارید ؟

در تلاش هستیم متنی به نام ” نیرنگ های اسکاپن ” را در سالنی خیلی بزرگتر از اینجا با چند بازیگر چهره کار کنیم ، من این متن را در شرایطی دیگر با گروهی تمرین کرده بودم که با آن گروه کار به سرانجام نرسید . متن را به خانم داروفروش دادم و گفتم بخوان و اگر خوشت آمد این متن را کار کن ، من در آن متن نقش اکتاو را برای خودم برداشتم چون اصلا این طور نیستم که بگویم چون من همسر خانم داروفروش هستم ، فقط شخصیت اصلی برای من است . مثلا در متن  “نیرنگ های اسکاپن ” ، اسکاپن شخصیت اصلی است ولی من اسکاپن را نمی توانم بازی کنم ، چون به قدری این پرسوناژ کمدی است که باید حتما کمدین آن را بازی کند و من کمدین نیستم . فردی که قرار است اسکاپن را بازی کند از اول تا آخر نمایش روی صحنه است و باید کسی باشد که کمدی را بشناسد . من در آن متن نقشی به نام اکتاو که پسر یکی از صاحبخانه های پولدار و تاجر است و اسکاپن نوکر آن هاست و شخصیت اصلی است را بازی می کنم . در نمایشنامه ” پنچری ” چهار شخصیت پیر هستند با یک شخصیت جوان ، که من اصلا دوست ندارم پیر را بازی کنم و گفتم آن پرسوناژ جوان را بازی می کنم .

از پیر شدن می ترسید ؟ ( با شوخی )

نه نمی ترسم ، من دوست ندارم سنی پایین تر از خودم یا بالاتر از خودم را بازی کنم ، پیرهای آن نمایشنامه همگی هشتاد ، نود ساله هستند ، حتی چهل یا پنجاه ساله نیستند . نمایش دیگری که مدنظر ماست ، شیوه جدیدی از  “دکتر فاستوس ” کریستوفر مارلو بر اساس سبک یرژی گروتوفسکی است که این دو را با هم ترکیب کردم و متن دیگری به نام  ” سفارت ابلیس ” نوشتم که در آنجا نقش فاستوس را برای خودم کنار گذاشته ام و فاستوس را بازی می کنم یعنی در حقیقت فاستوس را براساس توانایی های خودم نوشتم .

این نمایشنامه پیش از این در سالن ارسباران اجرا شد . با توجه به تعداد بازیگرهای نمایش که زیاد هستند ، دست بازیگر از لحاظ میزانسن و قرارگیری در فضا در سالن ارسباران بازتر بود یا در سالن استاد فنی زاده ؟

در رابطه با میزانسن که دست خانم داروفروش درد نکند ، ولی از لحاظ متر و معیار خیلی تفاوت آنچنانی ندارد . عرض سالن ارسباران تنها دو متر از اینجا بیشتر بود و از لحاظ عمق سه چهار متری کمتر بود . به همین خاطر برای ما آنچنان فرقی نمی کرد .

اما متاسفانه ضربه ای که این دوستان به ما زدند خیلی بد بود . ما سال گذشته در ارسباران اجرا رفتیم و کار خیلی موفق بود . استاد خانم داروفروش گفتند که با مدیر سنگلج آقای آبسالان آشنا هستم و فیلم کار را بفرست که اگر تایید کردند کار را در سنگلج اجرا کنید به این خاطر که حیف است این کار در این سالن اجرا شود .

ما فیلم و متن را پاییز سال گذشته برای آقای آبسالان فرستادیم ، چند جلسه خانم داروفروش رفتند ، جلسه گذاشتند ، صحبت کردند ، برای مرداد ماه به مناسبت سالگرد فوت مرحوم استادمحمد به ما نوبت اجرا دادند که در واقع گرامیداشتی هم برای ایشان باشد . ما اردیبهشت ماه گروه را جمع کردیم و گفتیم قرار است سنگلج اجرا برویم . کم کم تمریناتمان را شروع کردیم تا اینکه خانم داروفروش برای بستن قرارداد رفتند و گفتند که دیروز آقای آبسالان عوض شده و الان آقای علی عابدی رئیس هستند . خانم داروفروش کلی پیگیری کردند تا با آقای عابدی جلسه بگذارند . خانم داروفروش گفتند ما نوبت اجرا داریم . آقای عابدی گفتند آن مربوط به زمان آقای آبسالان است ، الان من هستم ، شما دوباره فیلم را بفرستید . فیلم را فرستادیم . آقای عابدی هم گفتند آشورای ما کار شما را تایید نمی کند . آقای داوود فتحعلی بیگی هم در زمان آقای آبسالان و هم زمان های گذشته عضو شورا بودند . ما رفتیم پیش آقای فتحعلی بیگی ، گفتیم استاد شما دفعه ی پیش این را پذیرفتید ، این دفعه چه شده که این نمایش را نمی پذیرید . گفتند من اصلا در این شورا نیستم . آقای عابدی من را خبر نکرده و خود ایشان تصمیم گیرنده است . ما دیدیم اینگونه شده ، بچه ها خیلی ناراحت شده اند ، برای اینکه دل بچه ها نشکند و این انرژی تلف نشود و کار را هم مجدد اجرا برویم ، در همین سالن استاد فنی زاده اجرا برویم وگرنه من می دانم در صحنه ای به این کوچکی نمی شود ۱۵ ، ۱۶ نفر قرار بگیرند  . برای خانم داروفروش میزانسن دادن خیلی سخت شد . شخصیت ممدریزه جست و خیزش خیلی زیاد است و ما کلی از آن را کم کردیم . به دلیل اینکه وقتی می خواهد حرکت کند یکی را ماسکه می کند ، آن نفر حرکت کند نفر دیگری ماسکه می شود ، به همین دلیل به سختی توانستیم اجرا برویم . حالا نمی خواهم از کار تعریف کنم ولی بعد این چند شب اجرا ، یک نفر نیست از کار یک ایراد ، حتی ایراد فنی بگیرد . اما متاسفانه اصلا شایسته سالاری نیست . از منتقدینی که آمدند این کار دیدند بپرسید آیا از این کار می شود ایرادی گرفت ؟! تنها ایرادش این است که در فضای کوچک اجرا می رویم .

اگر حرف پایانی دارید ، بفرمایید .

من از شما تشکر می کنم که اینچنین پیگیر کارها هستید ، کارها را می بینید ، دنبال می کنید . انشالله این راهی که می روید ادامه دار باشد و همیشه مستدام و پایدار باشید .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *