در مصاحبه اختصاصی با تئاتر فستیوال؛

میکائیل شهرستانی: “آگوست در اوسیج کانتی” درامی با روانشناسی پیچیده برای شخصیت ها است / تربیت هنرجو پروسه فوق العاده انرژی بری است


میکائیل شهرستانی کارگردان و بازیگر تئاتر که چند سالی است انرژی خود را صرف آموزش و تربیت بازیگر در عرصه ی تئاتر کرده و تا کنون نمایش های بسیاری را با هنرجویان خود اجرا کرده است، در جدیدترین اثری که با هنرجویانش به روی صحنه خواهد برد، دست روی یک درام خانوادگی به نام “آگوست در اوسیج کانتی” نوشته تریسی لتز گذاشته است. به بهانه ی اجرای این نمایش خبرنگار تئاتر فستیوال گفت و گویی با این کارگردان توانمند و با سابقه تئاتر داشته است که می توانید آن را در ادامه بخوانید:

تئاتر فستیوال

چه شد که به سراغ نمایشنامه آگوست در اوسیج کانتی رفتید؟ با توجه به اینکه حدود ۱۰ سال از ترجمه ی این اثر می گذرد، چه ویژگی هایی در این نمایشنامه دیدید که در حال حاضر آن را برای اجرا مناسب دانستید؟

بعد از اینکه سال ها روی متون کلاسیک و مدرن از درام نویسان دوره های مختلف، کار کردم، ترجیح دادم از نویسنده ای زنده و معاصرتر استفاده کنم و چه کسی بهتر از تریسی لتز که به تمام معنا آرتیست است. می دانید که او می نویسد، کارگردانی می کند، بازی هم می کند. ترجیح دادم بر روی یک درام خانوادگی کار کنم. درامی با روانشناسی پیچیده برای شخصیت ها که در کمتر اثری این روزها به روی صحنه رفته است. به هر صورت سنگ بزرگی بود ولی با توجه به اینکه بچه هایی که در طی یک سال و نیمی که در عرصه بازیگری تربیت شان کرده ام، مصر بودند این کار را روی صحنه بیاورند و مطمئن بودم که آن ها قوه درک و حرف شنوی لازم را دارند و همچنین ممارست، پشتکار و احساس مسئولیتی که در آن ها سراغ داشتم، مرا واداشت و مصر کرد که روی این اثر کار کنم.

 کار بسیار دشواری است. می توانم بگویم شاید در این سال های اخیر حداقل طی یک دهه اخیر، این دشوارترین متنی بود که به دست گرفتم. ساختار ظاهری آن شاید خیلی پیچیده به نظر نیاید ولی کاراکترها، هزارتوهای عجیب و غریبی دارند و هر کدام ویژگی های متفاوتی که آن ها را از یکدیگر متمایز کرده است. البته به خاطر شرایطی که وجود داشت، باید هنرجویانم را غربال می کردم. تعداد زیادی از هنرجویان دوره به خصوصی که این نمایش را با آن ها تمرین کردم را ناگزیر کنار گذاشتم و به تعدادی از شاگردانم که در سال ها و دوره های قبل، دوره های بازیگری را با من گذرانده بودند، رجوع کردم. از آن ها دعوت به عمل آوردم تا در کنار این کار اولی ها حضور داشته باشند. شاگردان قدیمی ام که از جهت کمیت رول های کوتاه تری را بر عهده شان گذاشته ام، اکثرا مرد هم هستند. به جز خانم فرخنده نژاد که یکی از نقش های پیچیده نمایش را برعهده دارد و ضمن آن در طراحی لباس حتی در آرایش صحنه به من کمک می کند و طبق معمول در طی این چندین سالی که با ایشان همکاری داشته ام، من را با قوت همراهی کردند، بقیه دوستان جوانم، کسانی هستند که مثل آقای آشوری در تعداد زیادی از آثاری که به صحنه برده ام، حضور داشته اند. امیدوارم که ماحصل کار یک اجرای دیدنی باشد. من خودم بسیار امیدوارم. لحظات نابی در نمایشنامه ساخته و پرداخته شده و بچه ها با تمام نیرو و پتانسیل در اجرای آن لحظات می کوشند.

در مورد پروسه تمرینات و انتخاب بازیگران برای ما بگویید.

معمولا بازیگرانی را که در چند دوره از کلاس های بازیگری، براساس شرایطی که پیش می آید در واقع کشش و حضور فعالی که تا ترم آخر دارند، گرد هم می آورم. با توجه به ظاهر، باطن، سن و سال و ظرفیت هایشان یک اثر را انتخاب می کنم. مدتی بالغ بر ۸ یا ۹ ماه این نمایشنامه تمرین شده است. ما سال گذشته این متن را انتخاب کردیم و از مترجمش مجوز گرفتیم اما چون زمان اجرا به امروز کشید، مجددا مجبور شدیم که از مرکز هنرهای نمایشی مجوز بگیریم چرا که کار مربوط به سال گذشته می شد. نمایشنامه دراماتورژی شد، با ذهنیت و تصوراتی که داشتم سعی کردم آن را بر کیفیت و شرایط شاگردانم منطبق کنم. همانطور که گفتم مجبور شدم تعدادی از آن ها را کنار بگذارم و با این موقعیت شروع به روخوانی و تمرینات کردیم و روز به روز تمرینات کار فشرده تر شد. تا همین اواخر ما هر روز در آموزشگاهم مشغول تمرین بودیم و در نهایت نمایش را آماده کردیم.

چند سالی است که انتخاب شما در تئاتر پرورش بازیگر و آموزش است . در این رابطه توضیح دهید.

بله . شاید اگر بگویم نزدیک به سه دهه است که مشغول تدریس هستم، ادعای بی جایی نباشد. در مراکز و آموزشگاه های مختلف مشغول آموزش بودم، نخستین جایی که شروع کردم، آموزشگاه استاد محبوبم حمید سمندریان بود. چهار سال در آنجا تدریس کردم. بعد از آن در مراکز و موسسات دیگر کار کردم، در دانشگاه های مختلف اعم از مراکزی که وابسته به تهران بود یا دانشگاه آزاد، این پروسه همچنان ادامه داشت. حدود ۱۶-۱۷ سال قبل این متد را پیدا کردم و یا ترجیح دادم به این متد عمل کنم که از خوانش و بیان شروع کنم تا بچه ها را به مرزی برسانم که بتوانند روی صحنه بروند و حاصل زحمات خودم و تلاش شاگردانم را روی صحنه ببینم. اینکه من تعدادی هنرجو را تربیت و بعد به امان خدا رها کنم، خیلی برایم جالب نبود. هرچند این پروسه فوق العاده انرژی بر است و بعضا فرسایشی تحمل ناپذیر و طاقت فرسا دارد. ولی برای خودم این مشکل را هموار کردم و تقریبا عادت کرده ام، آنقدر که شاید کارهای متعارفی که پیش از این ها انجام می دادم را کنار گذاشته ام و هر از گاهی با جمع متعددی مشغول همکاری می شوم.

سال گذشته، تک گویی داشتم به نام “آوازه خوان خیابان های منهتن” و ۶ سال قبل “هفت پرده” را با هنرمندان حرفه ای روی صحنه بردم. در استفاده از واژه حرفه ای کمی باید احتیاط کرد چون من واقعا این بچه ها را به گونه ای حرفه ای تربیت می کنم، با اخلاق حرفه ای، منش حرفه ای و انضباط حرفه ای و وقتی کارشان روی صحنه می رود به هیچ وجه نباید تشخیص داده شود که کار اولی هستند. خدا را شاکر  هستم که در این سال ها هر بار نمایشی را با شاگردانم روی صحنه برده ام، وقتی کسانی که صاحب نظر هستند، نمایش را دیدند، معتقدند بسیاری از نمایش های به ظاهر حرفه ای حتی نمی توانند تن به تن این نمایش ها بسایند. خوشبختانه بچه ها به گونه ای تربیت می شوند که اگر حتی با من همکاری شان ادامه پیدا نکند، در هر گروهی باشند، رفتارهای حرفه ای و منش های حرفه ای آن ها زبانزد است. سختی هایی هم برای آن ها به همراه دارد چون با انضباط و وسواس هایی که من دارم و این مسائل را ذره ذره می آموزند، وقتی در گروهی قرار می گیرند که این شرایط برای آن ها حائز اهمیت نیست، طبیعتا اذیت می شوند و آزار می بینند و پیش خودشان فکر می کنند که آنچه ما براساس آن تربیت شده ایم کجای این چرخه قرار دارد.

آیا منتظر حضور میکاییل شهرستانی به عنوان بازیگر بر صحنه تئاتر و یا کارگردانی با بازیگران مطرح در سال آینده باشیم؟

اینکه من انتظار شما را به عنوان حضور دیگر بار خودم روی صحنه خاتمه دهم، خب دوست دارم. البته امسال، سال بد و هول برانگیزی برای مردم ما بود. همه جور مصیبی را تحمل و تقبل کردیم. امیدوارم در سال آینده شاهد اتفاق های کاملا متفاوتی باشیم و در یک فضای صلح آمیز و انرژی زا و مثبت مردم بتوانند کارها و طراحی های خودشان را پیاده کنند. در هر صنفی، شرایط ناهنجاری که وجود دارد، در هر زمینه ای برچیده شود و ما بتوانیم با آرامش کارهای مان را روی صحنه ببریم و شاهد شکوفایی هنر، فرهنگ، اقتصاد و سایر پدیده های اجتماعی باشیم. دلم می خواهد روی صحنه بروم و همواره آرزویم است دو اثر را روی صحنه ببرم، یکی “در انتظار گودو” است و دیگری “روبسپیر”. یکی کم پرسوناژ است و دیگری پر پرسوناژ. ولی اگر قرار باشد همین روند ادامه پیدا کند چون من معمولا اسپانسر ندارم و کمک دولتی، از سالن گرفته تا بودجه های مالی پشتم نیست، این مسئله شرایط را دشوار می کند. شاید سال گذشته که بعد از ۶-۷ سال نمایشی را روی صحنه بردم، شرایط فرق می کرد. من از یک سالن دولتی در تئاترشهر بهره مند شدم و چون کار تک نفره بود، بودجه قلیلی به نمایشم اختصاص دادند. حالا نمی دانم اساسا این قیاس، قیاس درستی است یا نه که چون نمایش شما کم شخصیت است، بودجه کمتری بگیرید. ما در این ۳۸ سال فعالیت فرهنگی هرگز به دنبال بودجه و مسائل مالی نبودیم و نخواهیم هم بود. چون نسل من به گونه دیگری تربیت شده است و مسائل مالی در اولویت های چندم ما قرار داشته و اولویت اول ما همیشه کار فرهنگی بوده که بتوانیم حرف ها و نکاتی را که ضرورت می دیدیم، به زبان درام روی صحنه بیاوریم. امیدوارم که این شرایط مهیا شود.

با توجه به اینکه مخاطب تئاتر این روزها بسیار کم شده است، از ویژگی های نمایش “آگوست در اوسیج کانتی” که می تواند مخاطب را ترغیب به حضور در سالن نمایش کند بگویید.

ما شاهد یک اثر دراماتیک هستیم با پیچیدگی های فراوان، چه در مورد قصه و چه در مورد شخصیت ها. به شدت کار تعلیق و سوسپانس لازم را دارد. لحظاتی که مخاطب را غافلگیر می کند، تا دقیقه ۹۰ ادامه دارد و ما مدام با اتفاقی غیر مترقبه، دچار شوک می شویم و لحظه به لحظه قصه، این ویژگی را دارد که با آن همزادپنداری کنیم و با روند قصه پیش برویم. من دیدن این نمایش را به شدت به مخاطبین و دوستداران تئاتر پیشنهاد می کنم و مطمئن هستم که در سطح بسیار قابل قبول و استانداردی با توجه به اینکه هزینه فراوانی برای صحنه، لباس و سایر قسمت ها انجام شده، روبرو هستیم. خوشبختانه در این نمایش از وجود یک اسپانسر، آقای مرتضی مرتضوی که از شاگردان قدیمی من است، بهره مند شدم که اگر ایشان نبود شاید نمایش با این سر و شکل به روی صحنه نمی رفت و امیدوارم در سال های آتی این همکاری وسیع تر و جدی تر دنبال شود.

طبق معمول عرصه تبلیغات برای ما تنگ است، حتی سعی کردیم از تبلیغات در سطح شهر استفاده کنیم ولی جواب منفی شنیدیم و به خاطر شرایطی که در این روزها وجود دارد، این امکان برای ما وجود نداشت. خواستیم چند تبلیغ در جاهایی داشته باشیم که مخاطب چشمش با اثر آشنا شود ولی این شرایط وجود نداشت و به تبلیغات متعارف مثل پوستر و شبکه های مجازی بسنده کردیم. آرزو می کنم موثرترین و مهم ترین تبلیغات که همانا تبلیغات دهان به دهان است را داشته باشیم اینکه تماشاگر بیاید، نمایش را ببیند و به این طریق مخاطب خودش را بیاورد. چون واقعا در ماه و فصل بسیار بدی نمایش را به روی صحنه می بریم، جشنواره فجر سپری شده و مردم تئاتر زده اند و اواخر سال است و درگیری های خاص خودشان را دارند. یا در سفر هستند یا در خرید البته اگر توان و ظرفیتی برای خرید شب عید داشته باشند. ولی ما ایرانی ها نشان داده ایم حتی در سخت ترین شرایط هم، سنت ها و آداب خودمان را فراموش نمی کنیم و شاید مهم ترین دلیل زنده بودن این ملت هم همین باشد.

به هر شکل آرزو می کنم قدری هم حواس تماشاگرهای تئاتر به اجرای آخر سال این نمایش باشد که از ۲۴ بهمن ماه اجرا آن در سالن شماره یک تماشاخانه مهرگان شروع می شود و تا پایان سال هم انشالله ادامه پیدا خواهد کرد. آن چیزی که طبیعتا گروهم را خوشحال می کند و باعث می شود خستگی مان از بین برود، همانا دیدن سالن لبالب از تماشاگر است که ما را مورد قضاوت قرار دهند، مثبت یا منفی فرقی نمی کند ولی حضور داشته باشند و ما ببینیم که تماشاگر از این کار استقبال کرده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *