یادداشتی بر نمایش "طناب" به کارگردانی نصیر ملکی جو :

بیچاره مردم : به نام هیچکاک، به کامِ…


تئاتر فستیوال

وقتی از نظر کارگردان – به هر دلیلی، با غرض یا بی غرض ، به علت ممیزی های احتمالی و یا کنایه زدن و…) ، یکی از شخصیت ها در اثر مصرف “کوکا” می تواند مست شود و از خود بی خود (!) لابد از نظر ایشان می توان با یک فیلمنامه ( و نه بر اساسِ یک فیلمنامه) ، نمایشی روی صحنه برد !

ولی بی شک در هیچ جای دنیا به نتیجه فرآیند زیر، ” تئاتر” نمی گویند : یک فیلم را play کنیم ، دیالوگ های آن را مو به مو پیاده کنیم، کمی تا حدودی (!) نام شخصیت ها را تغییر دهیم ، دکوپاژ ها را هم گوشه ای نُت برداری کنیم و نهایتا تعدادی بازیگر تئاتر را بیاوریم روی سن تا دیالوگ ها را بازخوانی کنند و به جای میزانسن ، همان دکوپاژ های فیلم ( آن هم یک فیلم تجربی ، که با شیوه ای تجربی دکوپاژ و فیلمبرداری شده است ) را بی توجه به جایگاه تماشاچی در تئاتر ، پیاده کنیم ( که البته گاهی حال و حوصله همین را هم نداشته باشیم ) و در نهایت برای اینکه خیالمان راحت باشد که نمایش مان بفروشد ، روی پوستر نمایش ، نام فیلم و کارگردان بزرگ آن را با فونتی درشت درج کنیم !

در هیچ جای دنیا ، آن هم در یکی از اصلی ترین سالن های نمایش شهر، چنین بالماسکه ای با نام ” تئاتر” اجرا نمی شود .

“طناب” بد است چرا که اساسا نمایشنامه ندارد.

و من نمی خواهم خیلی کلاسیک به مقوله نمایشنامه نویسی نگاه کنم که آیا اساسا می شود و می توان با اقتباس از یک رمان ، فیلمنامه و… نمایشنامه نوشت یا نه !؟ بلکه حتی اگر دیدگاهی ساده تر به مقوله نمایشنامه نویسی داشته باشیم ، باز هم “طناب” ی که ملکی جو روی صحنه برده است ، بد است ؛ چرا که اساسا نمایشنامه ندارد و این مثل ساختن دیوار، بدون آجر و… است.

اینجا است که باید برای این نوشته نقطه ای بگذارم و تمامش کنم ، چرا که دیگر پرداختن به دکورِ گول زننده با رنگ های اغراق شده و بی معنا ، طراحی لباس کلیشه ای و بی هیچ خلاقیتی در قیاس با فیلم ( به جز رنگ های اغراق آمیز و بی کاربرد ) ، بازی های بد و بی بُعد و بی حجم ( مگر در مواردی آتیلا پسیانی و رامین ناصر نصیر ) چیزی شبیه به خاله بازی ، بدون طراحی میزانسن و تنها copy & past کردن دکوپاژ های فیلم ، بی توجه به معنای دکوپاژ و تفاوت های فاحش آن با میزانسن در تئاتر ، و ریتم کند و بی معنای اثر و مثلا خلاقیت کارگردان که ابتدای فیلم را به انتهای نمایش انتقال داده است ( و ضربه ای اساسی به فضای دلهره آور اثر زده است ) و ایراداتی از این دست ، قلم فرسایی است و آزار دادن مخاطب و تلف کردن وقت او. چرا که وقتی دیواری در کار نیست ، پرداختن به رنگ و اندازه و کاربرد آن دیوار و… بیهوده است و بی معنا . و در این میان بیچاره مردم…

سعید خالقی – دپارتمان نقد تئاترفستیوال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *