دکتر سعید اسدی : ” جهد شخصی برای ایجادکردن تئاتر خصوصی دوام ندارد .” / ” جامعه بدون منتقد جامعه ای  ایستا و خود بزرگ بین است ” (بخش سوم)


 در بخض سوم مصاحبه تئاتر فستیوال با دکتر سعید اسدی سعی مان بر آن بود که بتوانیم موضوعات و معضلات روز تئاترمان را بحث کنیم ، از جایگاه نقد و منتقد در تئاتر تا خصوصی سازی و میزان موفقیت سالن های خصوصی . از منظر دکتر اسدی ، تئاتر هنری است که هیچ وقت مطلقاً نمی تواند خصوصی باشد . وی در این باره مفصلا توضیحاتی داده است .

در ادامه می توانید مشروح این گفت و گوی خواندنی را مطالعه کنید :

دکتر سعید-اسدی3

کمی به آسیب شناسی تئاتر این روزها بپردازیم . بیایید ابتدا در مورد خصوصی سازی تئاتر صحبت کنیم .  اساسا خصوصی سازی تئاتر به چه معناست و قرار است چه اتفاقی در تئاتر بیفتد ؟

این از همان موضوعاتی است که باید به تاریخ خودمان مراجعه کنیم ، تئاتر ما از تئاتر بیرونی شروع شده است و کم کم صحنه پیدا کرده است . اتفاقا ابتدا کاملا خصوصی بوده و سپس در فضای دولتی قرار گرفته است ، برای آن که یک ساختار اجتماعی و نهادی مشخص ایجاد کند و حتی جنبه های نظارتی و کنترلی را که خود لازم دارد در طول تاریخ انجام دهد . یعنی اگر از اواخر قرن شمسی گذشته حساب کنیم تا دوره پهلوی اول و دوم و دوره بعد از انقلاب متوجه می شویم که تئاتر از خصوصی به دولتی تبدیل شده است .

تئاتر هنری است که هیچ وقت مطلقاً نمی تواند خصوصی باشد . مگر یک جور تئاتر تجاری که می تواند درآمدش را درآورد که این نوع تـــــئاترها در دنیا بسیار محدود هستند و شما نمی توانید در همه جا آن را پیدا کنید و ممکن است در بعضی جـــاها وجود داشـــــته باشد  .که بــــرادوی ( broadway ) برجسته ترین آن است که همه می شناسند .

تئاتر هنری است که مدام باید یارانه بگیرد و مورد توجه باشد . به همین خاطر تلقی تئاتر خصوصی برای تئاتر ممکن نیست . مگر این که زمینه طوری ایجاد شود که تئاتر بر روی پای خود بماند . کما این که در همین جامعه خودمان هم یک نوع تئاتر سرگرمی ساز داریم که فارغ از دولت و حمایت دولتی کار خود را می کند ، رونق خود را هم دارد . ولی آنچه که به عنوان کلیت تئاتر با همه ژانرها و گونه هایش و همه رویکردهای آن وجود دارد باید مورد توجه قرار بگیرد . در حوزه اقتصاد مسئله ای وجود دارد که می گویند شما وقتی می خواهید  تولید ایجاد  کنید و خود دولت نمی تواند تولید کننده باشد ؛ دولت باید فضای کسب و کار را برای شما فراهم کند ، قانون ها را بچیند ، امکانات بدهد و حتی حمایت انجام دهد تا کسب و کار انجام شود . یعنی دولت هر وقت که تلاش کرده که خود تولید کننده باشد در آن صورت مسائلی پیش آمده که تا به حال ما تجربه اش را داشته ایم .

در تئاتر هم به همین شکل است از یک زمانی دولت برای سازماندهی تئاتر شروع به این کار کرد که هنرمندان را زیر چتر خود بگیرد و کم کم آن ها را به کارمندان خود تبدیل کند و تولید را کنترل کند و مشخصا خود تولید کند  و حتی توانست ارزش های کیفی را تعیین کند و بگوید تئاتر فاخر و غیر فاخر چیست . ولی در هر دوره ای که دولت این کار را کرده ، نتایج و عواقب خوبی نداشته است و ثابت شده که دولت باید در ساماندهی کلی جامعه تئاتر نقش داشته باشد ، هویت گروه و هویت کمپانی تئاتر را تعریف کند و همه ی این شرایط و زمینه های قانونی را فراهم کند ، رابطه و تعاملش را با این نهادها شکل دهد و در آن صورت می تواند ویژگی های کنترل نظارتی خود را داشته باشد . ولی فضای کسب و کار را برای آن ها به قول اقتصاددان ها فراهم کند تا این تولید رونق پیدا کند .

بحثی که الان وجود دارد این است که جهد شخصی برای ایجادکردن تئاتر خصوصی همیشه یک پروژه ای است که می تواند تا یک دوره ای دوام داشته باشد و بعد از یک دوره ای توان اقتصادی برای آن وجود نداشته است . حال دولت چگونه می تواند آن را حمایت کند ؟ در واقع چیزی که وجود دارد خلاء هایی است که بین نهاد تولید کننده تئاتر یعنی هنرمندان و جامعه تئاتری و نهاد سیاست گذار و نظارت کننده که دولت وجــــود دارد .

اسدی

دولت امکانات خودش را دارد و آن را در اختیار آن نهاد می گذارد و همیشه رابطه آنها معطل و پر تنش است . به این خاطر که تنها یک تئاتر دولتی داریم و یک مکان دولتی داریم و هنرمند دوست دارد به آن مکان بیاید و از آن امکاناتی که دولت می تواند فراهم کند با هر چقدر که مقدوراتش است ، استفاده کند . ولی در این وسط این خلاء همیشه آزار دهنده است .

یک بار باید بنشینیم و راجع به این قضیه فکر کنیم که این خلاء چیست ؟ این موانع چیست ؟ چگونه باید برداشته شود ؟  چگونه دولت می تواند رونق این کسب و کار را فراهم کند ؟ چگونه جامعه تئاتری می تواند طبقه خود را نسبت به این وضع تعامل شکل دهد ؟ جالب اینجا است که شعار تئاتر خصوصی و تئاتری که آزادی عمل بیشتری داشته باشد در جامعه هنری وجود دارد ولی آنها متولیان تئاتر را پدر تئاتر ایران تلقی می کنند و پدری که مدام باید برایشان خرج کند ، بله او مکلف است که برایشان خرج کند ولی چگونه باید این کار انجام شود ؟ در این بین ساز و کارها کمی معطل است . به این خاطر از یک طرف تئاتر باید صنف خود را بازسازی کند و از طرف دیگر باید توقعات خود را شکل دهد و آن ها را به صورت پیشنهاد های قانونی به دولت دهد و نهاد های پایین دستی دولت پیشنهادات را پرورش دهند و به قانون هایی تبدیل کنند و همان طور که در هر حوزه ی تولید اجتماعی و یا تولید اقتصادی دیگر وجود دارد در حوزه ی اقتصاد فرهنگ هم باید این اتفاق بوجود بیاید.

 

اما در مورد سالن های خصوصی ؛ ما از خصوصی سازی به اولین چیزی که رسیدیم سالن خصوصی است . به نظر شما سالن های خصوصی چقــــدر می توانند در روند تئاتر ما موثر باشند و چه مزایا و معایبی دارند ؟

موضوعی که وجود دارد این است که کسی با پوشیدن لباس مدرن ، مدرن نمی شود و تئاتر هم با لباس خصوصی پوشیدن ، خصوصی نمی شود . این اتفاق خود قابل تحلیل اجتماعی است . یعنی این که دولت این امکان را فراهم کرده و این اجازه را داده است که یک محل خصوصی برای تئاتر وجود داشته باشد و این تغییر روحیه در دولت است و همچنین تغییر روحیه در جامعه ی هنری است که علاقه مند شده است که مکان تئاتری ایجاد کند و بگوید که فقط تئاتر شهر و مکان های دولتی نیستند و می توان هر جایی تئاتر برپا کرد که این اتفاق خوبی است . بنابراین این اتفاق مهمی است . یعنی تکانی که تئاتر به خود می دهد  .

در واقع مکان های دیگر و تماشاخانه های دیگری را ایجاد کند که بعضی از آن ها از لحاظ سخت افزاری و از لحاظ فضای معماری و استانداردهای سالن داری مکان نامطلوبی هستند و حتی بعضی خیلی خطرناک هستند . یعنی اگر اتفاقی در آنجا بیفتد ، تمــــاشاگر راه فرار ندارد و ممـکن است فاجعه انسانی در پیش باشد . چون امروز پروتکل های مشخصی در رابطه با سالن وجود دارد و این سالن ها باید ضد حریق باشند و مخاطره انسانی ایجاد نکنند . ولی باز هم با این شرایط آن ها این کار را کرده اند و زیرزمین ها تبدیل به سالن تئاتر شده اند و حتی در طبقات بالایی ساختمان هایی که راه فرار کافی  ندارند و همه این ها معضلاتی است که بر آن وجود دارد . ولی این مانند ساختن با شرایط موجود است و می تواند از جهاتی خیلی خوب باشد .

به نظر من این اتفاقی که الان افتاده صورتی از یک گفتگوی جدید تئاتر با دولت است . یعنی انگار که تئاتر می گوید من یک چیزی می گویم و بعد تو چیزی بگو ، دولت هم به همین شکل . در تئاتر گفتگو اتفاق می افتد و یک خطی از این دیالوگ سالن خصوصی است و آن وقت است که دولت باید به آن نگاه کند و دولت می گوید حال بیایید این را نهادینه و سازمان یافته کنیم . ولی متأسفانه تئاتر خصوصی در جغرافیای فرهنگی شهر تهران اتفاق می افتد ولی در شهرهای دیگر چه اتفاقی می افتد ؟ حتی این در گستره ی تهران بزرگ به عنوان شهری که ما در آن زندگی می کنیم به چه شکل است ؟

اما چگونه می توان این موضوع را گسترش داد ؟ به نظر من این قضیه بر می گردد به این که ما یک پروژه ای را ببینیم ، یعنی جامعه تئاتری یک پروژه ای را ببیند که فاز اول این باشد و فازهای بعدی شکل دیگری داشته باشد . یعنی فاز بعدی در رابطه با بهبود این سالن ها و استانداردسازی و حتی حمایت از آن ها ، گسترش حوزه جغرافیای فرهنگی و گسترش توسعه و تنوع آن ها در حوزه های شهری باشد ، یا حتی رویکرد جذب مخاطب در فضاهایی باشد که مردم معمولا تئاتر مصرف نمی کنند  .

ماجرا این است که ما بتوانیم در حوزه ی کاری خودمان ، کاری را یک باره شروع و یک باره تمام کنیم . ولی قاعدتا کسانی که به این ماجرا عالم هستند می گویند : ” خیلی جهانی فکر کن ولی مرحله به مرحله عمل کن !”

این فرآیند مرحله ای معمولا اتفاق نمی افتد . البته اگر امروز بگوییم تولید سالن های خصوصی مرحله اول باشد ، حال باید عقلا بنشینند و فکر کنند که مرحله دوم چه می تواند باشد ؟

تئاتر فستیوال

حالا باید در مورد مرحله دوم حرف زد و آن مستلزم این است که مرحله اول را ابتدا به جایی برسانیم ، آن را تحلیل کنیم ، خطاهایش را پیدا کنیم و ببینیم مرحله دوم باید چگونه باشد و یک چشم اندازی برای رشد تئاتر خصوصی داشته باشیم ؛ که به نظر من اصلا نمی شود . چرا که تئاتر خصوصی باید مستقل شود . یعنی من پیشنهاد دادم که واژه مستقل و وابسته را باید برای تئاتر شکل داد . اساسا عنوان خصوصی به چه معناست ؟ تئاتر یا می تواند مستقل باشد و یا وابسته ! اما آیا تئاتر مستقل می تواند وجود داشته باشد ؟ این تئاتر مستقل اگر بخواهد مستقل باشد باید چه کار کند ؟ باید رابطه ی اقتصادی را در خود ببیند ؟ و یا تنها مانند هر واحد تجاری دیگری باید بیاید مجوزهای لازم را بگیرد ؟ ولی اگر به همین تئاتر دقت کنید همه ی حرف ها و نقد هایش این است که دولت از ما حمایت مالی نمی کند و در این صورت دیگر این تئاتر خصوصی و مستقل نیست ! بلکه تئاتری است شبه دولتی و یا نیمه دولتی که صاحب آن کسی است که هم چنان به کیسه دولت چشم دوخته است  .

من معتقدم که تئاتر مستقل نمی تواند به وجود بیاید . همیشه تئاتر باید متصل باشد . ولی در این بین قانون های شکل اتصال و وابستگی را باید بررسی کرد ، یعنی هم جامعه و هم دولت باید بنشینند و فکر کنند تا سیستمی تعیین شود و خیلی شفاف بتوانند با هم تعامل داشته باشند  .

 

معضلات تئاتر شهرستان ها چیست و خصوصی سازی چقدر می تواند به تئاتر شهرستان لطمه بزند ؟

من اگر بخواهم به صورت خلاصه به شما بگویم ، درنظام مرکز و حاشیه ای که در ایران ایجاد شده ، متأسفانه تئاتر تهران همیشه یک الگویی به شهرستان ها می دهد و این خود یک معضل است . اقتضاء فرهنگی که در شهرهای دیگر می تواند وجود داشته باشد با تهران اندکی متفاوت است ، البته ما می دانیم که سبک زندگی ما در این عصر جدید خیلی با هم تفاوتی ندارد ، مثلا شیراز با تهران یا تبریز با تهران چندان متفاوت نیست . یک تفاوت های کوچکی داریم ؛ ولی باز هم متوجه هستیم که اقتضائات فرهنگی وجود دارد و تئاتر به عنوان یک کنش فرهنگی باید به این اقتضــــائات توجه کند . این که یک الگوهایی در تهران وجود دارد و آن الگوها در آنجا باز تولید می شوند . یکی از مسائلی که وجود داشته که خود هنرمندان و اساتید تئاتر همیشه آن را می گویند این است که تئاتر شهرستان باید به تهران نگاه کند ، اما الزاما تلاش نکند شبیه به تئاتر تهران شود ؛ بلکه تئاتر خودش را به وجود بیاورد . این یک شعار است . این که چگونه این امر محقق می شود مسئله است .

البته این اتفاق هم افتاده است . یعنی شهرستان ها دیده اند که باید چگونه کار کنند . ولی مانند همین رویکرد ، که تهران آمدن و در اینجا اجرا کردن به آن ها اهمیت می دهد ، باعث می شود که آنها تولید کنند ؛ ولی نه آن که در آن شهر اجرا کنند ؛ بلکه تولید کنند تا بتوانند به تهران بیاورند .  این یک اشکال است و این که چطور می شود آن را رفع کرد ، سال ها است که بر روی این موضوع مشغول بحث هستند و قابل حل شدن نیست . ولی چیزی که وجود دارد این است که ما متوجه این قضیه باشیم که اگر قرار است در سرتاسر ایران تئاتر اتفاق بیفتد ، تئاتر در شهرهای غیر از تهران باید دارای نهاد متمرکزتر باشد . یعنی حداقل در تهران یک اداره کل هنرهای نمایشی و تئاترهای مشخصی وجود دارد ولی در شهرستان ها ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی که یک بخش آن تئاتر است وجود ندارد و به خاطر تنوع کاری که انجام می دهند این قدر مستقل به تئاتر توجه نمی کنند و یکی از چیزهایی که مشکل ایجاد کرده اساسا گردهمایی صنف تئاتر در شهرستان ها است . انجمن هنرهای نمایشی برای آن وجود دارد ولی آن هم سال ها است که مشکلاتی داشته و امیدوارم با این مدیریت جدید مشکلاتش حل شود و بتواند جامعه تئاتر را سازماندهی کند . یعنی صنف تئاتر خود بداند که چه کار کند و رابطه اش با تولید مشخص تر شود . در شهرهای دیگر ادارات کل توجه بیشتری به تئاتر داشته باشند و در شهرها تئاتر یک وجه موسمی پیدا کرده و اجراهای دائم تئاتر تنها در چند شهر ایران است که الان برگزار می شود ، ولی موسم جشنواره یا اجراهای محدود اجراهای خرده ریزی اتفاق می افتد .

اصلا حرف زدن از تئاتر خصوصی در شهرهای دیگر بی معناست . به این خاطر که حتی تئاتر دولتی هم در آن جا به شکل موسمی برگزار می شود چه برسد به تئاتر خصوصی  .

اگر یک نفر بخواهد سالن اجرا بزند و بتواند مخاطب جذب کند و بتواند با آن موانعی که در شهر خودش است روبرو شود و فائق بیاید ، همه این ها بحث هایی است که در تئاتر شهرستان می توان مطرح کرد . ولی به طور کلی آن چیزی که تئاتر ما در شهرهای غیر از تهران باید به آن بپردازد این است که نگاه آنها به جامعه خودشان باشد و این که آن صورتی که ما از انسان در یک درام پرورش می دهیم ، چقدر به آن جامعه نزدیک است .

جالب اینجاست که انگار شما افق یک انسان شهری کلان شهر را جلوی یک آدمی از یک شهر کوچک تر که با اقتضائاتی از شهر خودش فکر می کند قرار می دهید . آن جا هنوز نظام فامیلی و عشیره ای است . این مانند کشف کردن یک آدم است ، مثلا مانند وقتی است که من در تهران بخواهم آدم های اهل توکیو را بشناسم . کمی می توانم شبیه به آن ها باشم ، ولی چیزهای دیگری نیست ! حال فکر کنید که من تئاتری را تولید کنم که تصویری از آن جامعه و آن آدم ها را  به من ندهد . این مسئله ای است که ارتباط را قطع می کند و رابطه را مختل می کند . یعنی برای همین است که آن تئاتر تماشاگر ندارد ، جذابیت ندارد . به همین خاطر تئاتر نباید از آن جنبه هایی که می تواند مخاطب را ترغیب کند کاملا فاصله بگیرد . یعنی تئاتر شهرستان باید تئاتر متنوعی باشد ، مانند آن چیزی که در تهران اتفاق افتاده ، یعنی هم بتواند شکلی از تئاتر را شکل دهد که جنبه سرگرم سازی داشته باشد و هم آن وجه فرهیخته و فرهنگی خود را داشته باشد .

تئاتر فستیوال

من همیشه اعتقادم این است که تئاتر سالم ، تئاتری است که همه نوع تئاتر در آن باشد . ولی نمی شود گفت که تئاتری که آقای فلانی کار می کند تئاتر بسیار خوبی است و همه تئاترها باید به این شکل باشد ! این حرف اساسا بی معنی است . این دقیقا ایدئولوژیک است . مانند این است  که بگوییم همه آدم های دنیا باید یک جور فکر کنند ، یک جور غذا بخورند و یا مانند آدم هایی که اهل سلامت هستند و دوست دارند تنها کلم و کاهو پخته به شما بدهند ، بخورید . ولی تا کی و تا چه حد می شود این کار را کرد ؟ حتی تنوع غذایی هم مهم است ، حتی لذت بردن از غذا هم مهم است . در تئاتر هم همین است ، مثلا اگر شما بگویید یک تئاتر صرفا هنری می تواند تئاتر باشد ؟ نه ! تئاتر در همه ژانرهایش می تواند تئاتر باشد .

جایگاه نقد را در تئاتر ما چگونه می بینید و چطور می شود این جایگاه را تقویت کرد و تصحیح نمود ؟

جایگاه نقد خیلی موضوع کلانی است و این هم از اموری است که اگر راجع به آن پژوهش نکنیم باز هم حرف خودش را می زند . این که بگوییم نقد در ایران جایگاهی نداشته است و ندارد ، این برای وقتی است که اگر خیلی ژورنالیستی به آن نگاه کنیم . ولی آن چیزی که مشخص است این که در مجلات و منشوراتی که ما درباره تئاتر داریم چند درصدآن نقد نویسی است  و چند درصد در آن نقد نوشته می شود ؟ بعد باید در آن نقدهایی که نوشته شده است کیفیت نقادی را در نقد تئاتر بررسی کنیم . سپس متوجه می شویم که آن در حداقل است و این تقصیر منتقدها نیست . ویژگی کلی فضای تولید جامعه تئاتری ما است ، یا ما به اندازه کافی منتقد را پرورش نداده ایم و یا منتقدها را باز آموزی نکرده ایم و منتقدها بعضی وقت ها گرایش های خاصی دارند . به همین خاطر نقد تئاتر آن گونه که باید رشد نکرده است ، ولی زحماتی که این منتقدان فعلی می کشند نیز قابل توجه است . چون همان طور که می دانید ارزان ترین مقاله ای که ممکن است از کسی بخرند نقد تئاتر است . ولی باز هم منتقدی به علاقه شخصی خودش در جلسات حاضر می شود و یا نقدهایی را می نویسد . در حقیقت همین دوستانی که این کار انجام می دهند بسیار قابل اعتماد و احترام هستند . ولی چیزی که اتفاق افتاده برمی گردد به این که در فضای تولید منتقد ، دانشگاه چقدر توانسته نقش داشته باشد ؟ چرا در دانشگاه اصلا چند واحد نقد نداریم ؟ شاید اساسا باید در دانشگاه گرایشی به نام نقد تئاتر و دراماتورژی درست کرد و آدم ها را پرورش داد و آکادمیک کرد و یا حتی حوزه ی غیر آکادمیک برای این فضاها فراهم کرد و تعدادی کارگاه برای پرورش این آدم ها به وجود آورد . نه کارگاه های مقطعی ، بلکه باید کارگاه های مستمر و آموزشی وجود داشته باشد  و این است که می گویم نقد تئاتر در ایران مانند خود تئاتر وجود دارد ، ولی امکان رشد آن کمتر بوده و اگر به جهد شخصی برخی از این دوستان عزیز که زحمت می کشند و بدون هیچ چشمداشتی ، چه در جشنواره ها نقد می کنند و چه در مطبوعات می نویسند و اگر نگاه کنیم متوجه می شویم که متأسفانه نقد در ایران ارزان ترین تخصص معرفی شده است و باید از آن ها دفاع کرد  .

ولی چیزی که وجود دارد این است که جامعه بدون منتقد جامعه ای است که ایستا است و خود بزرگ بین و گندِ دماغ است و جامعه تئاتر ما هم همین طور است و یکی از دلایلی که باعث شده بعضی از این نخوت ها و تفرعن ها به وجود بیاید و یا برخی از این غوره نشده مویز شدن هایی که در تئاتر ما اتفاق می افتد ، به این خاطر است که این شمشیر داموکلس وجود ندارد ، یعنی منتقد بُرنده وجود ندارد ؛ کسی وجود ندارد که از او حساب ببرد . به نظر من باید در جامعه از چیزهایی حساب برد . از منتقد حساب برد و باید از قلم منتقد در یک جاهایی ترسید . باید یک نگاه آگاهی وجود داشته باشد که دیگران را متوجه کند و چیز دیگری که اتفاق افتاده ، گسترش حوزه های ارتباطی و شبکه های اجتماعی است که نقد را دچار مشکل بزرگتری می کند و دیگر آدم ها به جایی مراجعه نمی کنند تا نقد بخوانند . این روزها آدم ها کمتر روزنامه می خوانند و خیلی کمتر مجلات هنری می خوانند و آدم ها به همین نقد های اجتماعی مخصوصا در این دو سه سال اخیر بیشتر توجه می کنند می دانم که الان خیلی گروه های تئاتری در این شبکه های اجتماعی شکل پیدا کرده که عمدتا نقد تئاتر می کنند ، ولی بعضی مواقع نقدهای بدون مبنا ، امپرسیون ها و تأثیراتی را که نشان می دهند ، بد و بیراه گفتن ها و حتی تهدیدهایی که مبنا ندارند و رویکردهایی شخصی که نسبت به آن ها می تواند وجود داشته باشد ، حقنه کردن علایق شخصی در نقد است . این ها همگی معضلاتی است که امروزه نقد تئاتر دارد و چاره ای هم نداریم ، مگر این که مانند همه امور تئاتر بنشینیم فکر کنیم و بازبینی کنیم ؛ که البته باز هم می گویم که یک مقدار آن اراده ی ما است و یک مقدار هم اراده ی جامعه است که فراتر از اراده ی ما است . ولی روشن بینانه تر این است که ما اراده خود را بیشتر اعمال کنیم  .

به عنوان دبیر جشنواره فجر برنامه ریزی مشخصی در حوزه نقد دارید ؟

این را کاش بعدا بگوییم .

 

بحثی که وجود دارد این است که این بحث مغفول جشنواره است و هیچوقت به آن پرداخته نمی شود .

در آینده یک چیزهایی را می بینید . بگذارید در وقت خودش به شما بگویم  .

در حقیقت هیچ جشنواره ای منتقد برای خود درست نمی کند . باید بررسی شود که تجربه بشری در برگزاری فستیوال چه بوده ، آیا خود جشـنواره منتقد درست می کند و منتقد می آورد و یا سازمان های دیگری در اطراف وجود دارند و به جشنواره می آیند ؟ مثلا مطبوعات خودشان می آیند که این کار را انجام دهند و یا این که شما سیستمی برای نقادی داشته باشید یا سیستم نقادی به شکل نقد و بررسی باشد ؟ آیا باید این را ادامه داد ؟ یعنی نقد و بررسی حضوری را ادامه داد ؟ اساسا باید چه کار کرد ؟ این ها همگی سوالاتی است که نه در یک سال بلکه در سال های مختلف باید به آن فکر کرد و برای آن برنامه داشت و در یک سال هم محقق نمی شود . معمولا همیشه این ایده ها شتاب زده از بین می روند .

تنها چیزی که راجع به فستیوال می توانم بگویم این است که تعبیر ما از فستیوال این است که باید بتواند همه چیز را اغنا کند ، که این بحث غلط است و نمی تواند این کار را کند .مثلا آن توقعی که ممکن است از سازمان تئاتر باشد،  مقوله ای است که باید در سالیان آموزش داده شود . فستیوال کارش آموزش دادن نیست ، گرچه اگر فعالیت آموزشی هم کند خوب است ، فستیوال کارش پژوهش نیست اما اگر پژوهش کند خوب است ، فستیوال کارش این نیست .کارش آن نیست .

تئاتر فستیوال

ولی چیزی که در فستیوال و جشنواره ای مانند جشنواره ی فجر اتفاق افتاده این است که می گویند در ۱۰- ۱۵روز از سال به شکل فشرده همه چیز دارید ، آموزش دارید ، پژوهش دارید ، نقد دارید ، اجرا دارید و به همین دلیل در این مدت می خواهید دنیا را فتح کنید  و این هرگز ممکن نیست .  شما باید بگویید بخشی از این را به شکل فعالیت مستمر تبدیل کنید ، که این هم کار جشنواره نیست . جالب اینجا است جشنواره بعد از یک مدت آن قدر به حواشی توجه می کند که اصل آن از بین می رود ، یعنی همه ایراد ها و نقدها هم به همان بخش ها است .

یعنی اگر من آمدم و چیزی را به این قضیه اضافه کردم قصدم خیر بوده ولی مأموریتم این نیست ، چشم اندازم این است ، پس مأموریتم این است و برنامه ام هم این طور است . بنابراین ماموریت را باید تعریف کنیم .

این می تواند سوال باشد که منتقد ، پژوهشگر و نظریه پرداز جایش در جشنواره کجاست ؟ حال ما می توانیم برای او فکر کنیم . او می تواند مخاطب جشنواره باشد . او نمی تواند الزاما جزئی از جشنواره باشد ؛ به این منظور که چیزی را می خواهد تولید کند و یا این که شما از او استفاده می کنید مثلا می گویید در ایده و برنامه ریزی به من کمک کن یا این که به او می گویید یک واحدی را بگیر و در کنار جشنواره به شکل جنبی انجام بده . در کنار هر جشنواره ای ورک شاپ ( workshop ) ، سمینار و گفتگو وجود دارد ولی اصل ماجرا چیز دیگری است . این را باید فکر کرد ، چیزی که برای یک سال حل نمی شود ، باید در سالیان آن را حل کرد . یعنی باید به این فکر کرد که فستیوال کار خودش را می کند و آن حــوزه ها را می توان برای جای خودش بگذاریم و اعتقاد من این است که فستیوال باید بتواند آن چیزی را که در جامعه اتفاق می افتد را چه در حوزه پژوهش و چه در آموزش و چه در تولید ، بازتاب دهد .

فستیوال نمی تواند تولید کننده باشد . اگر هم این کار را کند ، کار بیشتری انجام داده و ایرادی هم ندارد ؛ ولی نباید از آن توقع باشد که این مأموریت اوست  و یا غیر از مأموریتی که دارد ، مأموریتی برای او تعریف کنیم . به همین خاطر در نقد و پرسش از جشنواره ها ، به هر حوزه ای که بخواهید وارد شوید ،اول باید بپرسید آیا مأموریتش بوده یا خیر . اگر نیست ، چرا نیست ؟ باید می بوده است ؟ و اگر نبوده هم مربوط به آن بخشی است که شما می گویید مغفول مانده است .

توقعاتی که از یک فستیوال وجود دارد خیلی فراتر از آن امکاناتی است که یک فستیوال می تواند داشته باشد . مثلا شما یک بودجه محدود دارید و می گویید همه را پوشش دهید ، جهان را پوشش دهید ، مشکل بشریت را حل کنید !  ولی این طور نمی شود . شما در یک بخش محدودی درست و خیلی با کیفیت کار می کنید و اتفاقا اگر می خواهید فستیوالِ پژوهش و آموزش را جداگانه طراحی کنید . ما متوجه هستیم که آموزش ، پژوهش و نقد یک فعالیت مستمر است ، یعنی تولید تئاتر یعنی یک فعالیت مستمر ، فستیوال نتایج آن فعالیت مستمر را به شکل موسمی نشان خواهد داد . به این خاطر است که جشنواره پژوهشی هم همین است . مثلا شما یک پژوهشی را در سه سال انجام می دهید ، محصول پژوهش شما را در این جا رونمایی می کنند . ولی نمی توانیم به شما بگوییم شما تا سه ماه فرصت دارید که کتاب پژوهش کنید . این یعنی شکل های دم دستی که ما انجــام می دهیم . ماجرا این است که می گوییم پروژه دو ماهه تعریف کنیم ، که آدم ها کار را ببندند وکتاب را ببندند . به همین خاطر ما می دانیم که همه چیز شکل تقلبی پیدا می کند . بنابراین یک نهادی باید فعالیت مستمر کند و جشنواره ها آن ها را معرفی کنند و ارزش گزاری کنند ، داوری کنند ، مسابقه بگذارند و تشویق کنند ، برای این که کار دوباره استمرارش ادامه پیدا کند . اما وقتی جشنواره تمام می شود ، دیگر سکوت می شود تا جشنواره بعدی . این ها ایرادات تاریخی کار هستند  .

***

– دکتر سعید اسدی : ” ساختن آدم های تئاتری را ، برای خودم ، بزرگ تر و بهتر از کارگردانی می دانم ” / ” اگر فهم و شعوری در تئاتر ما وجود دارد ، حاصل دانشگاه است . ” ( بخش اول )

– دکتر سعید اسدی : ” ضعف ما در تئـــــــاتر اجتماعی ناشی از عدم تحلــــیل متفـــکرانه ی جامعه است . ” / ” تئــــاترهای بزرگ را متفـــکران بزرگ ایجاد می کنند نه تکنسین ها . ” ( بخش دوم )

۶ نظر ثبت شده است .

  1. شاهپسند گفت:

    بحث های خوبی در این مصاحبه مطرح شد . ممنون از شما . خسته نباشید.

  2. Tohif گفت:

    دکتر دلت خوشه ها ! اینا یارانه ما رو نمیدن دکتر بعد می فرمایید که : تئاتر هنری است که مدام باید یارانه بگیرد
    تیاتر ؟
    یارانه ؟

  3. محسن محمدپور گفت:

    علی الخصوص این قسمت مصاحبه : چیزی که در فستیوال و جشنواره ای مانند جشنواره ی فجر اتفاق افتاده این است که می گویند در ۱۰- ۱۵روز از سال به شکل فشرده همه چیز دارید ، آموزش دارید ، پژوهش دارید ، نقد دارید ، اجرا دارید و به همین دلیل در این مدت می خواهید دنیا را فتح کنید و این هرگز ممکن نیست .

  4. محسن محمدپور گفت:

    واقعا لذت بردم و حرف حساب شنیدم

  5. تینا گفت:

    خیلی مصاحبه خوبی بود خسته نباشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *