در مصاحبه اختصاصی با تئاتر فستیوال :

میکائیل شهرستانی : «داستان های پزشک محبوب من» به ضدارزش ها می پردازد / آموزش در دانشکده های بازیگری بیشتر شوخی بنظر می رسد


میکائیل شهرستانی ، کارگردان و بازیگر نام آشنای تئاتر ، این روز ها نمایش « داستان های پزشک محبوب من » را با جمعی از شاگردان خود در خانه نمایش مهرگان به روی صحنه برده است . به همین بهانه خبرنگار تئاتر فستیوال گفت و گویی با او انجام داده است که می توانید در ادامه بخوانید :

 

همیشه برای اجرای شاگردانتان ، آثار متنوعی را در نظر می گیرید . این بار به سراغ متنی از آنتوان چخوف رفته اید . درباره ویژگی های متن و دلیل انتخاب تان بگویید . اساس انتخاب شما برای انتخاب متن جهت آموزش و کار با شاگردانتان چیست ؟

در داستانهای کوتاه چخوف طنز و نقد طبقات مختلف اجتماع و عریان کردن افکار و آمالشان بسیار خواندنی و شنیدنی است ! بسیاریشان را در جوانی خواندم و حتی در رادیو اجرا کردم . اما اینبار تصمیم گرفتم برای این دوره ی بخصوص ( چون تعدادشان قدری بیش از متعارف بود ) از داستانهای کوتاه این نویسنده ی محبوب و دوست داشتنی بهره ببرم از خانم علیزاده خواستم تا روی این داستانها کار کنیم . انتخاب کردیم و سپس تعدادشان را محدود کردیم تا به عدد ۷ رساندیم  . البته پیش از این با خانم علیزاده تجربه های دیگری هم داشتم مثل هفت پرده – سلام ، خداحافظ و … اینکار که بطور  اختصاصی وقت گذاشتند و براساس ذهنیتی که داشتم و برایشان مطرح کردم بسرعت آماده کردند . ما تجربه کاری بعدی را هم بپایان رسانده ایم کاری از تریسی لِتس بنام “آگوست در اوسیج کانتی” که بعد از گرفتن مجوز آن از آقای بارسقیان متن توسط خانم علیزاده دراماتورژی و کاملا فشرده شده است . که امیدوارم در زمستان امسال به صحنه رود . این متن چخوف که از هفت اپیزود تشکیل شده به ارزش ها و یا بهتر است بگویم ضدارزش هایی می پردازد که آدمی با آن دست بگریبان است از ابد تا ازل ! چون پرخوری ، تنبلی ، خشم ، شهوت ، طمع ، حسادت و … و اینگونه مسائل هر طایفه و تیره ای می تواند مبتلا شود . روسی و لهستانی ، افغانی و ایرانی ندارد . البته من از ۵ شاگرد قبلی که در کارهای پیش از این با هم همکاری کرده ایم هم دعوت کردم تا در کنار هنرجویانم همکاری کنند .

آیا در اجرا ، تغییراتی در متن هم صورت گرفت ؟

بی تردید از یک قصه چند خطی نمایشنامه هایی حتی کوچک ( ۸ تا ۱۰ یا ۱۱ دقیقه) دست و پا کردن احتیاج به درآماتورژی و پرداخت سنجیده دارد که هم چخوف باشد و هم حرف تو و زمانه ی تو و این با بحث و تبادل فکر و بازنویسی و تغییراتی متعدد فراهم شد . و دیگر اینکه حرفی مشترک بزنند .

با این گروه از شاگردانتان چه مدت تمرین داشتید و تمرینات تان چطور پیش رفت ؟

این گروه چیزی بالغ بر ۱۱۰ ساعت کلاس و تمرین با بنده و حدود ۶۰ الی ۷۰ ساعت تمرین صرف و تکرار مباحث مطرحه با دستیارم آقای ارجمند را گذراند تا به حد و اندازه ی نمایش حاضر رسید . تمرینات گاه سخت و گاه با مشکلات عدیده ای که با وجود پیش بینی هایت ممکن است پیش بیاید گذشت و سپری شد و نیمه ی کار نمایش “داریو فو” هم مطرح و تمریناتش شروع شد که کار را سخت تر و انرژی بیشتری را می طلبید . چرا که تصمیم داشتیم دو نمایش را در یک سالن ، یک زمان به اجرا در آوریم تا احیانا گروه های دیگری که نمی شناسیمشان در کنار کار ما قرار نگیرند . رسم غلطی که جاری و ساری شده و من به تنهایی نمی توانم با آن مقابله کنم و آن اینست که حداقل در یک مدت زمان که در قرارداد قید میشود باید دو نمایش در یک سالن اجرا شود تا توقعات مالی صاحب مجموعه هم برآورده شود و گرنه امکان همکاری تقریبا غیرممکن است .

بازخوردهایی که تا به حال از کار با شاگردانتان دریافت کرده اید ، چگونه بود ؟

نظراتی که دریافت کرده ایم بسیار مثبت بود و حتی دور از انتظار و این مایه مباهات من و گروه های اجرایی است .

چند سالی است که گویا امر تدریس و آموزش در تئاتر ، دغدغه اصلی شما است . حتی آخرین نمایشی که خودتان در آن بازی می کردید ، نمایش ” آوازه خوان خیابان های منهتن ” ، یک کلاس درس بازیگری به تمام معنا بود . این تلاش و تمرکز شما برای آموزش از چه نشات می گیرد ؟ آیا امر آموزش در حال فراموشی است ؟

واقعیت اینست بجز تعدادی انگشت شمار که لایق لقب و مرتبه ی استادی هستند و دلسوزانه در عرصه ی آموزش عمرشان را گذرانده اند مقوله آموزش در دانشکده های بازیگری بیشتر شوخی بنظر می رسد . آموزشگاه های بازیگری هم که دیگر بحثی ندارند و در این وانفسا وظیفه خود می دانم تا آنجا که از دستم برمی آید نسلی متواضع ، باجَنم ، فروتن و باسواد و کم توقع را تربیت کنم تا بکمک آنها بشود جریانی را که چند سالی است به فراموشی سپرده شده مطرح و مصرانه و مستمر ادامه دهیم و این تنها با کار مستمر با گروهی که طلبکارانه با تو مواجه نمی شوند و قصدشان “عاشقی ” کردن است مُترتب است و بس . وگرنه فراوان اند آدمهای پرمدعا و بی سواد که بتو پیشنهادات مالی می کنند تا به “تئاتر تو” ورود کنند . همانطور که به سینما ورود کردند و بعد از چند سال هزینه کردن حالا دارند بقول خودشان برداشت می کنند . البته چند سالی است که تئاتر بدین ویروس مبتلا شده و تقریبا سراسر تئاتر را هم دچار کرده است .

در نمایش “برای خرید که نباید پول داد ” به کارگردانی مهدی ارجمند نیز که بعد از اجرای نمایش تان در سالن مهرگان به روی صحنه می رود ، به عنوان طراح و مشاور کارگردان حضور دارید . اجرای این نمایش به چه صورت پیش رفت ؟

راستش در ” طول ” نمایش وقت گیر بود اما در ” عرض ” نه چندان . چون بچه های این نمایش همگی دست کم بیش از سه نمایش و خود آقای ارجمند نزدیک به ده سال دستیار بنده بوده اند و آقای علی کشوری هم که در حال حاضر در مقطع دکتری در حال گذراندن کارگردانی تلوزیون هستند با عقبه ای بیش از دوستان ، کارم را آسانتر کرده بودند . به همین دلیل به سرعت به طراحی و جا انداختن میزانسن ها رسیدیم و بنده هم هر از گاهی سَرَکی به کار و تمرینات می کشیدم و نکات مورد نظرم را مطرح و دوستان با پشتکار آنرا بکمک آقای ارجمند عملی می کردند و نتیجه حاصل شد .

با توجه به این که در آثاری که به کارگردانی مهدی ارجمند به روی صحنه می رود ، همواره به صورت مشاور حضور دارید ، آیا در زمینه تربیت شاگرد در زمینه کارگردانی تئاتر هم دغدغه دارید ؟

بی تردید . من ترجیح میدهم که کم کم از دل این گروه کارگردان هم بیرون بیاید و بچه ها در آینده بطور کاملا مستقل بتوانند نمایش های مورد نظرشان را به صحنه ببرند . و من هم تا جائیکه برایم مقدور باشد سعی می کنم تنهایشان نگذارم .

صحبت پایانی اگر دارید بفرمایید .

امیدوارم بکمک تماشاگرانِ نمایش ( هردو ) و کامنتهای مثبتی که در شبکه های مجازی گذرانده اند هر شب سالن را پر ببینیم که سرمایه تئاتر به تماشگر آن است . پاینده و مانا باشید .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *