یادداشتی بر نمایش " هزار و یک مکر " به کارگردانی برکه فروتن

دوست داشتنی اما متوسط


 نقد نمایش هزار و یک مکر

“ هزار و یک مکر “ نمایش شیرینی است که علی رغم ایراداتی که به آن وارد است ، دوست داشتنی است و مخاطب را با خود همراه می کند.

نمایش مبتنی است بر شیوه ی نمایش تخت حوضی که قصه گو است و همراه با موسیقی ایرانی و حرکات موزون و شوخی های اجتماعی و سیاسی .  البته “ هزار و یک مکر “ بیش از جنبه سیاسی نمایش تخت حوضی ،  به جنبه اجتماعی و جامعه شناختی آن می پردازد و شوخی ها سیاسی به اندازه هستند و بیشتر با هدف حفظ ریتم در نمایش استفاده شده اند .

“ هزار و یک مکر “ اساسا بر مبانی قصه گویی آغاز می شود آن هم از نوع شهرزاد گونه اش،  اما ایده خوب و هوشمندانۀ ” قصه در قصه ” مثل شهرزاد و هزار و یک شب ،  در شکل اجرایی “نمایش در نمایش” ، به اصل قصه آسیب می زند و کلاف قصه را چنان سردرگم می کند که نمایشی که با قصه ی دعوت شدن یک گروه نمایش تخت حوضی به قصر پادشاه توسط سیاه ، برای کمک به شهرزاد و…  شروع شده است ؛ اساسا به مسیر دیگری می رود و این اصلی ترین مشکل “ هزار و یک مکر “ است که موجب کند شدن بی معنا و آزار دهنده ریتم نمایش می شود و به مخاطب احساس تماشای یک نمایش بی هدف را می دهد.

اما اگر نویسنده و بعد از او ،  کارگردان ایده ” نمایش در نمایش ” را با دقت و ظرافت بیشتر اجرا می کردند ، با این گروه جوان و پرانرژی می شد نمایشی با کیفیت بالاتر روی صحنه برد.

گروه نمایش “ هزار و یک مکر “ گرچه جوان هستند اما صحنه را به خوبی مدیریت می کنند و از عهده ایفای نقش های متعددی که در یک نمایش به عهده دارند بر می آیند و بخش زیادی از جذاب شدن اثر برای تماشاگران ، بر عهده بازیگران است ، مثل اغلب نمایش های ایرانی.

گروه موسیقی نیز گرچه در حرفه ای بودن از بازیگران جا می مانند اما آزاردهنده نیستند ،  گرچه برخلاف اغلب نمایش های ایرانی ، پرسوناژ ندارد و اگر به جای موسیقی زنده ، موسیقی ضبط شده پخش می شد تفاوت چندانی نداشت. در حالی که می شد گروه موسیقی را عضوی از گروه تخت حوضی معرفی کرد که برای کمک به شهرزاد به قصر آمده اند.

“ هزار و یک مکر “ در پایان نیز به قصه شهرزاد برنمی گردد ،  گویی خود نویسنده و کارگردان هم فراموش می کنند که قصه از کجا شروع شده است.

حضور میان پرده ای شهرزاد نیز نه تنها کمکی به حفظ ساختار قصه نمی کند، بلکه حضوری است بد و اساسا زائد.

سیاه در نمایش “ هزار و یک مکر “ اما خوب است و واقعا سیاه است ، سیاه بودن و چگونه و چرا سیاه بودن در این اثر فدای هیچ چیز نشده است و کارگردان در دام مدرن کردن(!) سیاه نیفتاده است ؛ بلکه از سیاه و پتانسیل های او البته به کمک بازیگر توانای گروه به مفیدترین ‌شکل ممکن استفاده کرده است .

“ هزار و یک مکر “ با همه اشکالاتش می تواند مخاطب را تا حد قابل قبولی سرگرم کند و گاهی هم بخنداند و بیشترین سهم را در این موفقیت بازیگران و طراحی صحنه و لباس بر عهده داشتند و می شد با بهتر قصه گفتن و کارگردانی دقیق تر برای نقاط عطف و موسیقی و…  به نتیجه بهتری دست یافت ،  نتیجه ای که با توجه کردن صاحب اثر به نقد ، به راحتی قابل دستیابی است.

آرزو شفق – دپارتمان نقد تئاترفستیوال

۲ نظر ثبت شده است .

  1. خلیل زاده گفت:

    لطفا درباره نمایش های دیگر هم خبر بگذارید

  2. فرهنگ گفت:

    خسته نباشید . عالی مثل همیشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *